این کمپین با محکوم کردن قاطع این حمله موشکی، خواهان انتقال فوری ساکنان کمپ لیبرتی از عراق به کشور ثالث میباشد. ما با اعتقادات شخصی و سیاسی انسانها کاری نداریم ولی نمیخواهیم که ساکنان لیبرتی هر بار اوضاع حکم میکند، مورد معامله قرار بگیرند و از جان آنها مایه گذاشته شود. ساکنان لیبرتی کالا نیستند، آزادیخواهانی هستند که در سودای آزادی مردمشان به این مسیر پا نهاده و اینک در عراق در زندانی بنام لیبرتی گرفتار آمده اند.

۱۳۹۵ مهر ۳, شنبه

عاطفه اقبال: انتقال پایان یافت! زنده باد انتقال!


از حدود شش سال پیش آرزویم این بود که روزی اتمام انتقال را اعلام کنم و بگویم دیگر نگران جان آنهایی که در عراق در خطر کشتار قرار دارند نیستم. می خواستم  آنروز جشنی باشد برای نجات جان این انسانها. روز جمعه 9 سپتامبر خبر اتمام انتقال ساکنان لیبرتی اعلام شد و این پایان قاعدتا می بایست پایانی بر نگرانی خانواده هایی باشد که سالهاست نگران جان عزیزانشان در خاک عراق بوده اند و نام آنها را در میان انتقالی ها می جستند. اما آنروز از نظر من همانطور که در مصاحبه  کوتاهم در تلویزیون بی بی سی گفتم این نگرانی هنوز پایان نیافته بود. تعدادی از کسانی  که در کمپ اشرف و لیبرتی از مجاهدین بنا به حق انسانی و قانونی خود جدا شده بودند و طبق قرار کمیساریا باید سریع به کشور ثالث منتقل میشدند هنوز در عراق سرگردان و بلاتکلیف مانده بودند. جدا شدگانی که نمیخواستند به ایران بازگردند و تمامی فشارها را برای این تصمیم تحمل کرده بودند. هم رژیم و هم مجاهدین خواستار این بودند که آنها به ایران بازگردند و پرونده مبارزاتی شان به این شکل بسته شود. کمپین صدای آنها را رسانه ای کرد و با امکانات ناچیزی که داشت به حمایت از آنها و تلاش برای انتقالشان دست زد. تا اینکه طی دو روز 20 و 21 سپتامبر آنها به آلبانی انتقال یافتند و پرونده انتقال از بغداد بسته شد. انتقال این جدا شدگان جز برای کمپین برای هیچ کس دیگر مهم نبود. نه برای رژیم جمهوری اسلامی و نه برای مجاهدین! همه آنها را به حال خود رها کرده بودند. به همین دلیل هم نه باقی ماندن آنها در عراق و نه  انتقال آنها توسط هیچ کدام از طرفین بازتاب نیافت. و فقط کمپین آنرا پیگیری و منتشر کرد.  کمپین ما در فردای  اولین موشک باران کمپ لیبرتی با انتشار یک فراخوان تشکیل شد و عنوانش "  کمپین برای انتقال فوری ساکنان لیبرتی به کشور ثالث" بود. جدا شدگان بغداد برای کمپین به مثابه جزئی از ساکنان لیبرتی باید در این تلاش انتقال گنجانده می شدند و تا یک نفر از آنها در عراق مانده بود. ما نمیتوانستیم کمپین را پایان یافته تلقی کنیم. کمپین با انتقال این جداشدگان به هدف خود رسید. بر تمامی دوستان مبارک باد!
امروز هنوز تعدادی از نفرات جدا شده که از اشرف به کمپ تیف رفته  و از آنجا بعد از چند سال به کردستان عراق منتقل شده بودند در اربیل و سلیمانیه عراق باقی مانده اند. صدایشان هم به جایی نمی رسد. تعدادی نیز در ترکیه و آذربایجان در بدترین شرایط سرگردان هستند. آنها از طرف هیچ کس حمایت نمی شوند. آنها تنها هستند. آنها چون استخوانی لای زخم انتقال خواهند ماند و این پروژه به پایان نخواهد رسید تا زمانی که تک به تک آنها نیز طبق قولی که توسط آمریکا و کمیساریا به آنها داده شده، به کشوری امن منتقل شوند. در این جهت من بصورت فردی از هر آنچه که بتوانم کوتاهی نخواهم کرد و از دوستان نیز می خواهم به کمیساریا و سازمان ملل با نامه نویسی و تلفن زدن فشار بیاورند و خواستار انتقال آنها شوند.
یک گروه دیگر نیز در عراق باقی مانده اند و هرگز نخواهند توانست آنجا را ترک کنند و آن پیکرهای بی گناهی است که در آن خاک غریبه به خون تپیدند و یا بر اثر بیماری از دنیا رفتند. آنها خرج شعارهای بیهوده رهبری مجاهدین شدند. شعارهایی که پوچ بودن آن امروز در عمل ثابت شده است. شعارهای " بیا بیا" در مقابل سربازان تا دندان مسلح عراقی! شعار " اگر اشرف بایستد جهانی خواهد ایستاد! " یا " کوه اگر بجنبد، اشرف ز جا نجنبد"! و " اشرف سلامت میکنیم، جان را فدایت میکنیم" !
شعارهای بجا مانده در کمپ اشرف بعد از تخلیه خونین آن
" 53 انسانی که بنام حافظان اموال! خرج نگهداری یک مشت آهن پاره در کمپ اشرف شده و نهایتا با دستهای بسته توسط عوامل رژیم قاتلان، اعدام صحرایی شدند. آری!  141 نفر بر اثر همآهنگی مشترک تعریف نشده بین جمهوری اسلامی و مجاهدین در عراق جان باختند و 27 نفر بر اثر بیماری که عامل اصلی آن ماندن طولانی مدت در عراق در بطن جنگ و بمباران و درگیری بود، از دنیا رفتند. آنها در خاک عراق بجا مانده اند و امروز مجاهدین حتی به آنها اشاره ای هم نمیکنند تا بوی خونشان، خاطر جشن ها و ملاقات هایشان با وزرای اطلاعات کشورهای عربی و غربی را کدر نکند. این بدون تردید و بدون هیچ تعارفی یک جنایت مشترک بود. گویا هر دو طرف قسم خورده بودند که مبارزترین انسانهای ایران زمین را در نبردی بی انتها به هر شکل ممکن از بین ببرند. بله به جد می گویم: رژیم قصد داشت تا نفر آخر مجاهدین در عراق را یا به ایران منتقل کند و یا از بین ببرد. مجاهدین نیز قصد داشتند به هر قیمت ممکن در عراق بمانند و در این راه اعضایشان را گوشت دم توپ کرده بودند. رژیم ولایت فقیه و  رهبری مجاهدین ناچار به  تن دادن به انتقال شدند. اگر صدای کمپین که صدای خانواده ها و حامیانشان شد، نبود، مجاهدین زیر بار فشارهای بین المللی برای انتقال نمی رفتند و همانطور که در اولین اطلاعیه گفته بودند، ترجیح میدادند تا آخرین نفر را در عراق به کشتن دهند! حتی بعد از اینکه انتقال به لیبرتی* را با بیرون آمدن از لیست تروریستی با وزیر خارجه وقت آمریکا " هیلاری کلینتون" معامله کردند و  به کمپ لیبرتی منتقل شدند از همان ابتدا آنجا را نه محل ترانزیت به کشور ثالث بلکه ترانزیت به آن دنیا نامیدند! در حالیکه خانم برگزیده همچنان در کنار رودخانه اوآز در خوش  آب و هواترین منطقه حومه پاریس، اطلاعیه مقاومت صادر میکرد. اعضای مجاهدین در عراق می پوسیدند و با هر موشک باران به قاب عکس های دیوار مقر خانم برگزیده می پیوستند تا تعداد شهدای مجاهدین بالاتر و بالاتر رود و لیست خونین آنان به شیوخ عرب عرضه شود. بله از راه دور و محل امن برای آنها که در جهنم عراق مانده بودند می بریدند و می دوختند و ذره ای هم احساس عذاب وجدان نمی کردند. از طرفی رژیم برای از بین بردن ساکنان اشرف و لیبرتی مستمرا توطئه میکرد. نامه هایی که عوامل وابسته به جمهوری اسلامی در سایت هایشان منتشر میکردند، در آرشیو کمپین موجود است. آنها که با ردیف کردن اسامی شان خواستار راه ندادن ساکنان لیبرتی به آلبانی و آلمان و دیگر کشورها می شدند و دولتهای غربی را از پذیرفتن ساکنان لیبرتی با توصیف آنها به عنوان تروریست می ترساندند! آنها که به دولت عراق نامه می نوشتند و خواستار دستگیری ساکنان اشرف و لیبرتی می شدند و به آنها  لیست افراد را ارائه میدادند که مانع خروجشان از عراق شوند! آنها همصدا با جمهوری اسلامی تنها دردی که نداشتند نجات جان ساکنان لیبرتی و اشرف بود. آنها که در مقابل اشرف با بلندگو ساکنان اشرف را به آتش کشیدن کمپ اشرف تهدید می کردند! آنها همگام با رژیم عمل کردند. آنها فقط خواستار این بودند که تمامی ساکنان به ایران تحویل داده شوند. انتقال راه حل مطلوب آنها نبود. **همچنان که راه حل مطلوب مجاهدین هم نبود. در این رابطه رژیم و مجاهدین هر دو در یک خط موازی حرکت کردند. بعدها در این رابطه  بیشتر خواهم نوشت.
قتل عام اشرف

با این وصف، انتقال از کمپ لیبرتی به پایان رسید. انتقالی که خواسته همه خانواده ها و کسانی که خارج از هر گونه اختلاف عقیده به نجات جان انسانها فکر میکردند، بود اما خواسته رهبری جمهوری اسلامی و خواسته رهبری مجاهدین نبود. درب استراتژی خون و شهادت  از هر دو طرف با این انتقال گل گرفته شد. آنهایی که به هر کاری دست می زدند تا  شاید در عراق کسی سرکار بیاید که بتوانند زیر سایه او، همچنان، لاشه خاطرات باقیمانده از گذشته را حفظ کنند. روزی روی " ایاد علاوی" سرمایه گذاری میکردند روز دیگر روی عشایر غیوری! که علیرغم شرکت در تمام سورچرانی های کمپ اشرف، عاقبت انگشت هم برای نجات جان ساکنان اشرف و لیبرتی تکان ندادند! همان عشایری که مجاهدین در توجیه سورچرانی هایشان می گفتند: " اگر رژیم و عوامل عراقی شان جرات کنند به کمپ اشرف نزدیک شوند، عشایر عراقی و خانواده هایشان قرار است دیوار گوشتی دور کمپ درست کنند" !! اما از حمایت آنها که امضاهای میلیونی بنامشان صادر میکردند، در هیچ کدام از کشتارها خبری نشد!
بله امروز انتقال از کمپ لیبرتی پایان یافته است. ولی هنوز خانواده های بسیاری بدنبال نام عزیزانشان می گردند. اسامی عزیزان آنها در لیست انتقالی ها نیست و آنها نگران هستند. با توجه به بودن نامهای مستعار و تکراری در میان این انتقال یافتگان و اینکه نام تعداد بسیاری اساسا منتشر نشده است. این خانواده ها همچنان نگران هستند و از کمپین تقاضای کمک برای یافتن جگرگوشه هایشان را دارند. و اگر این تلاشها به جایی نرسد چاره ای جز انتشار عکس و مشخصات عزیزانشان نخواهند یافت تا شاید  کسی خبری از آنها برایشان بیاورد. از طرفی هنوز تعداد زیادی از خانواده ها امکان دیدار یا حتی یک تماس ساده با عزیزانشان که به آلبانی یا دیگر کشورها منتقل شده اند را نیافته اند. آنها با کمپین تماس میگیرند و اظهار نگرانی می کنند. یک مورد از تماس با کمپین را برای گوشهای شنوا می نویسم: پدر نگرانی از طرف چند خانواده برای من پیام فرستاده که ما نگران عزیزانمان هستیم، چرا نمی گذارند آنها با ما تماس بگیرند و یک شماره تلفن به ما نمیدهند که وضعیت بچه هایمان را پیگیری کنیم. در اشرف و لیبرتی می گفتند به لحاظ امنیتی در خطر هستند و امکانات تماس با خانواده موجود نیست. اما امروز در آلبانی و دیگر کشورهای آزاد نداشتن امکانات بهانه ای بیش نیست. این پدر به صراحت از من خواست یک سئوال را مطرح کنم و آن اینکه : اگر در آلبانی نیز فرزندان ما در زندان هستند، اسم زندانبان را بگوئید تا ما بصورت مستقیم از زندانبانشان تقاضای ملاقات کنیم! چند خانواده که از راه دور به آلبانی سفر کرده تا عزیزشان را بعد از بیش از بیست سال ببینند. فقط توانسته اند در کمپ و در حضور دیگر مسئولین مجاهدین آنها را ببینند.  البته این وضعیت در رابطه با خانواده های نزدیک به مجاهدین و آنهایی که حاضر هستند دست به جیب ببرند، تفاوت کیفی میکند! در یک مورد برادری که برای دیدن خواهرش رفته است  توانسته فقط او را در حضور چند خواهر مجاهد دیگر ببیند!  این تنها نمونه های کوچک از انبوه مواردی است که روزانه برای من از طرف خانواده ها ارسال میشود. برای همین در همین جا به مجاهدین دوباره میگویم : با خانواده های نگران بازی نکنید. امکان تماس مستقیم و بدون حضور دیگران را برای خانواده ها فراهم کنید.  وگرنه دود این نگرانی ها در وحله نخست به چشم خود شما خواهد رفت. دیدار با خانواده یک حق است. آنرا در بازیهای سیاسی - تبلیغاتی مخدوش نکنید!
در رابطه با انتقال و موضع گیری های رژیم و مجاهدین در فرصت مناسب مجموعه کمپین را با اسناد و مدارک از ابتدا تا به انتها منتشر خواهم کرد. اسناد حرف می زنند و گویا هستند و "اطلاعیه های پیروزی امروز" نمی تواند بر روی "بیانیه های مرگ  و خون دیروز"  رنگ فراموشی بپاشند. پیکرهای خونینی  که بر زمین افتادند و کسانی که در جریان این بازی خونین معلول و مجروح شده اند، شاهدان زنده هستند. اسامی کامل کشته شدگان، مجروحین و معلولین را نیز در انتشارات کمپین منتشر خواهم کرد تا این اسناد تاریخی هرگز از اذهان پاک نشود. تک تک نامه هایی که برای من از عراق ارسال شد و پاسخ های من. تک تک موضع گیری های اعضای مجاهدین بر علیه خانواده هایشان، تک تک پاسخ ها و تهدید ها بر علیه خانواده ها برای اینکه با کمپین تماس نگیرند و بر علیه آن موضع گیری کنند. کثرت توطئه های پشت پرده در رابطه با کمپین انتقال نشان میدهد که مجاهدین به هیچوجه قصد انتقال ساکنان اشرف و لیبرتی را نداشته اند و مجبور به تن دادن به روند انتقال شده اند و اگر کمپین بهای کشته شدگان و مجروحین را با اطلاع رسانی و افشاگری لحظه مره برای آنها سنگین نمیکرد. همچنان به بازی شهادت در خاک امام حسین! ادامه میدادند. مگر نه اینکه میگفتند ما به امام حسین پناهنده شده ایم و برای همین هم در همین خاک میمانیم و مثل او شهید می شویم! اعتصاب صد و هشت روزه در لیبرتی را با انعکاس ها و اعتراض های مکرر کمپین و خانواده های عضو آن ناچار شدند،  بشکنند و برای آن  یک محمل پوچ از دادگاه اسپانیا تراشیدند! براستی نتیجه دادگاه اسپانیا چه شد؟
بله! واقعیت تلخ این است که مجاهدین، آنزمان که میتوانستند انتقال را شعار اصلی قرار دهند و ابتکار عمل را با تکیه به خانواده ها و دیگر ایرانیانی که از موضع حقوق بشر به یاری آنها برخاسته بودند، در دست بگیرند، اینکار را انجام ندادند و نهایتا آمریکا با تاکتیک چماق و حلوا آنها را به قبول "دیپلماسی آمریکایی" وادار کرد تا در انتها از زبان جان کری وزیر خارجه آمریکا آنرا " پیروزی دیپلماسی آمریکا " بنامند.  دیپماسی آمریکایی نیز نه در جهت نجات جان ساکنان لیبرتی  بلکه در بند و بست  با رژیم جنایتکار ولایت فقیه و توافق برجام بود. هر بار که مجاهدین مقاومتی در مقابل خروج از عراق انجام دادند، عوامل عراقی رژیم با چراغ سبز آمریکا، موشکی فرستادند تا به آنها نشان دهند که دست بالا را در این رابطه دارند. و بعد از هر موشک، مجاهدین به ناچار به انتقال تن دادند. همچنان که آنان در کمپ اشرف نیز نهایتا با کشتاری خونین وادار به ترک کامل کمپ شدند. براستی آیا خانم برگزیده  که در روزهای بعد از آن کشتار دهشتناک به خروج باقیمانده نفرات اشرف رضایت داد، نمیتوانست قبل از آن چنین کند!؟ مسلما که میتوانست ولی آنها هنوز مشغول شعار جنایتکارانه " بازگرداندن ساکنان لیبرتی به اشرف" ! بودند و بجای تقاضای انتقال هر چه سریعتر آنها از جهنم عراق، میخواستند ساکنان لیبرتی را به جایی که 53 نفر از یارانشان به فجیع ترین وضع کشته شدند و عاقبت قاسم سلیمانی قاتل بر خاک آن قدم گذاشت، برگردانند با اینکه میدانستند در خاک اشرف جز کشتار و مرگ چیز دیگری در انتظارشان نیست.
شواهد نشان میدهد که در روزهای آخر نیز مقاومتی از جانب مجاهدین در جهت ترک کردن کامل لیبرتی وجود داشته است و برای همین درست 9 روز مانده به تخلیه کامل لیبرتی، دوباره سیاست چماق و حلوا بکار گرفته میشود و خبر دستگیری " یک خودروی ایرانی با 39 موشک که قصد پرتاب به کمپ لیبرتی را داشته است، در رسانه ها با آب و تاب منتشر میشود "! پیام از قرار  این بوده که  اگر به خالی کردن کامل لیبرتی تن ندهید، موشکها آماده هستند.  معلوم  نیست چرا موشک های شلیک شده حملات قبلی را،  در منطقه سبز که در حفاظت کامل عراق و آمریکا است، توقیف نکرده بودند! اینبار اما با توجه به اینکه مجاهدین میدانستند، کشتاری دیگر شدیدا به ضد آنها تمام خواهد شد و روند فروپاشی درونی را دامن خواهد زد و همچنین پشتیبانی شیوخ عرب وابسته به آمریکا هم مجانی نبوده و نیست.  یکباره در طی دو روز، بیش از چهارصد نفر از اعضای باقیمانده در کمپ لیبرتی را بنا به دستور رسیده از اور سوراوآز با عجله  سوار هواپیماهایی که آمریکا بصورت اختصاصی برای جا به جا کردن آنها آورده بود، کردند تا عراق کشوری  که با استراتژی جنگ آزادیبخش گره زده بودند، را بناچار ترک کنند. و بلافاصله این اجبار را البته با چهره های بغض کرده و غمگین سخنگوهایشان محمد سید المحدثین و شاهین قبادی به عنوان پیروزی اعلام نمایند! فردای این اعلام نیز مجاهدین ناچار شدند برای حفظ  ظاهر برای انتقالی که بالاجبار به آن تن داده بودند، جشن پیروزی بگیرند تا خانم برگزیده با لباسهای فاخر سلطنتی بر روی صحنه بیاید و به نمایندگانی که هیچ کاری جز گرفتن دستمزدهای کلان از مجاهدین برای سخنرانی هایشان انجام نداده اند، با لبخندی ملیح گل بدهد!
میگویند سنگ پا هم از نوع مجاهدینش خوب است آنزمان که قزوین در سنگ پا دست بالا را داشت، گذشت!
هنوز از پیام آن رهبر عقیدتی در رابطه با خروج کامل ازعراق که خط سرخش نامیده بود، هیچ خبری نیست. آیا ترکی الفیصل با کلمه " مرحوم" بر حقیقتی اسفبار دست گذاشته است؟  کلمه مرحوم  را من نه به شخص مسعود رجوی بلکه به استراتژی که به نام او پیوند خورده بود، اطلاق شده می بینم. خروج از عراق با سیاست مسعود رجوی در تضاد بود. اینک که مجاهدین به این خروج ناچارا تن داده یودند،  باید او از صحنه خارج میشد تا بتوانند بازی جدیدی را اینبار با نام مریم رجوی شروع کنند. ترکی الفیصل با چنین قصدی است که کلمه " مرحوم " را مطرح میکند. پایان استراتژی  خونینی که بر اثر ندانم کاریهای رهبری مجاهدین به فاضلاب های لیبرتی ختم شد  و بدنه سازمان بهای آنرا به سنگین ترین شکل پرداخت، اینک از طریق ترکی الفیصل  فرزند آن شاه شجاع ( به تعبیر خانم برگزیده)  اعلام میشود. مجاهدین حتی جرات اینرا نداشتند که خود پایان سه دهه استراتژی خون و نبرد  را اعلام کنند. اینک شیوخ عرب وابسته به آمریکا هستند که برای آنها نقشه راه تعیین میکنند!
بر من و کسانی که مسئله انتقال مجاهدین را در این دوره دنبال کرده اند، مشخص است که خروج از عراق بسیار زودتر از این می توانست صورت بگیرد ولی عملا مقاومت مجاهدین در برابر راه حل انتقال از ابتدا باعث عقب افتادن آن شد. مجاهدین هرگز و هرگز راه حل انتقال را به عنوان یک راه حل اصلی جدی نگرفته و مطرح نکردند. گاه گاهی وقتی با فشارهای کمپین مجبور به طرح آن شدند سعی کردند آنرا در میان بقیه خواسته ها کمرنگ کنند. مجاهدین هرگز حتی یک تحصن، یک تظاهرات، یک اعتصاب غذا برای انتقال ساکنان لیبرتی انجام ندادند ولی صد و هشت روز اعتصاب غذا را برای ربوده شدن هفت نفر از کمپ اشرف سازماندهی کردند که اگر فشارهای کمپین به پشتیبانی خانواده ها نبود صدها تن دیگر در این اعتصاب غذا به لیست شهدایشان اضافه میشدند. هفت نفری که مدتهای زیادی است که دیگر حتی اسمی از آنها به میان نمی آید و معلوم نیست که آیا اساسا ربوده شدن آنها صحت داشته است یا جزو شعبده بازی های پشت پرده برای سر کار گذاشتن نیروهای خودشان بوده است.  چرا امروز دیگر هیچ نامی از این هفت نفر در میان نیست؟ بر سر آنها چه آمده است؟
بار اول در سال 2009  وقتی راه حل انتقال را در کادر روابط داخلی در نامه ای به خانم رجوی مطرح کردم. آنها با بدترین شیوه ها سعی کردند با قرار دادن برادرم  که آنزمان در عراق بود در مقابل من به خیال خود مرا مرعوب کرده و به عقب نشینی وا دارند و از خانواده های دیگر زهر چشم بگیرند. میخواستند که من جرات نکنم مسئله انتقال  را بیرونی کنم. از قول برادری که بنا به گفته خودش " ده سال بود که دیگر نمیخواست در عراق بماند و  تقاضای خروج از آنجا را داده  بود، ولی عملی نمیشد." برای من مینوشتند : " مگر دست خودمان کج  است، اگر بخواهیم از عراق خارج شویم دو روزه می توانیم اینکار را انجام دهیم. هر کس حرف از انتقال بزند، مزدور اطلاعاتی رژیم جمهوری اسلامی است" ! البته این برادر را نیز به امید اینکه بتوانند در مقابل کمپین بایستند و آنرا  تعطیل کنند بعد از ده سالی که به درخواست خروج او وقعی ننهاده بودند، بلافاصله در اولین سری های انتقال خارج کردند! و  او به یمن تلاشهای خانواده به فرانسه منتقل  شد، بدون اینکه مجاهدین در این رابطه انگشتی تکان دهند! – مدارک تمامی این موارد موجود است و بعدها بیشتر در این رابطه خواهم نوشت -
البته ورود  به این صحنه بسیار حساس بود. صحنه ای که خانواده ها و موافقان انتقال در یک طرف قرار داشتند و رژیم، مجاهدین و آنها که با خون ساکنان لیبرتی بیزنس یا همان تجارت خود را در کشورهای غربی به پیش می برند و فریاد "حاضر حاضر" با غبغبی در گلو از فرسنگ ها فاصله با عراق را سر می دادند، در طرف دیگر قرار داشتند. رژیم لیست منتشر میکرد که باید اکثریت ساکنان اشرف و لیبرتی را تحویل ما دهید تا ما محاکمه کنیم و مجاهدین تنها دعوای حقوقی شان به تخلیه فاضلاب های لیبرتی ختم میشد. و نه تنها هیچ حرفی از انتقال نبود بلکه هر صدایی در این جهت را با تهمت زدن و وصل پوشالی به رژیم قاتلان میخواستند خاموش کنند. مبارزه را مجاهدین از خون مبارز ترین فرزندان این مردم به فاضلاب های لیبرتی کشانده بودند. و حالا تنها درخواستشان در اطلاعیه های متعدد نه در انتقال فوری ساکنان لیبرتی بلکه در خالی کردن فاضلاب ها خلاصه میشد!
در این میان تعدادی از فعالان سیاسی، ماندن در عراق را "مسئله داخلی مجاهدین" می نامیدند و میگفتند در آن دخالت نباید کرد! و برای همین پشت کمپین نمی آمدند. و حتی از گذاشتن یک امضا در پای اولین فراخوان کمپین در آن لحظات حساس خودداری می کردند تا وارد بازی که نتیجه آن در آن شرایط بحرانی مشخص نبود، نشوند. کسانی هم بودند که با اینکه با مجاهدین موافق نبودند ولی با تهدیدهای پشت صحنه  از طرف مجاهدین، یواشکی پایشان را از صفحه من و حامیان کمپین بیرون کشیدند تا ترکش آن دامنشان را نگیرد و لایک هواداران مجاهدین به مطالبشان را از دست ندهند! برای آنها لایک بیشتر از خون ساکنان لیبرتی ارزش داشت! کسانی هم  پیام خصوصی میدادند که میدانیم کمپین درست میگوید ولی محذوریت های ما را می دانی! و من هرگز محذوریت های آنان را که در خارج کشور زندگی میکردند و در همه جا بصورت صوری از آزادی بیان دفاع میکردند را نفهمیدم! محذوریت یعنی ترس! ترس از مجاهدین و جدی گرفتن تهدیدهای پشت پرده ی آنها، نتیجه اش ماندن بیشتر ساکنان لیبرتی در عراق بود.

اما، بهتر است به کسانی نیز اشاره کنم که در شرایط بسی سخت به حمایت از کمپین و شعار انتقالش برخاستند و با آمدن پشت شعار انتقال، خونهای بسیلری را ذخیره و از کشتار بیشتر جلوگیری کردند و البته که بهای آنرا با شنیدن تهمت و ناروا و فحاشی و ایزوله شدن در جمع دوستان سابق خود پرداختند ولی کوتاه نیامدند و خود را صادقانه در سرنوشت کمپین که نمیدانستند چه خواهد بود، شریک کردند. و برای همین در اینجا میخواهم از تک تک آنها که کمپین را تنها نگذاشتند تشکر کنم. نه یک تشکر تشریفاتی بلکه قدردانی از عمق وجود برای اینکه در شرایطی به یاری کمپین برخاستند که میدانستند جز فحش و ناسزا چیزی نخواهند شنید. برای اینکه حساب و کتاب نکردند و با حسابگری های سیاسی پای خود را عقب نکشیدند تا در موقعیت مناسب تر! به میدان بیایند. دلم میخواست می توانستم نام تک تک آنها را در اینجا بنویسم و بصورت شخصی از هر کدام تشکر کنم. بر تک تک آنها درود!
تلاش برای انتقال و ایستادن در مقابل خط استراتژی ماندن در عراق البته نه با تشکیل کمپین بلکه از چند سال قبل از آن آغاز شده بود. اولین تلاش من در این زمینه همانطور که در سطور بالا گفته ام با نوشتن یک نامه درونی بود و بحث هایی درونی حول آن که همیشه به تشنج می انجامید. در همان زمان بلافاصله مجاهدین با روش همیشگی شان سعی در ایزوله کردن من در میان جمع خود کرده و با روشهایی بسیار رذیلانه تلاش در یارگیری از میان عفت خواهرم، علی مقصودی همسرش و برادرم محمود که به مجاهدین نزدیک بودند و برادر دیگرم محمد که در عراق به همراه خانواده اش بود، کردند.  شیوه هایی که برای اینکار به کار گرفتند در حوصله این نوشته نمیگنجد و شاید اگر روزی لازم بود،  در نوشته ای دیگر به همراه اسناد منتشر خواهم کرد. ولی این یارگیری در سمت خواهرم عفت و همسر او علی و برادرم محمود نتیجه ای نداد و آنها مجاهدین را با قاطعیت ترک کردند.
بعد از ترک مجاهدین، در مدت سه سال قبل از تشکیل کمپین همواره در جهت بیهوده بودن ماندن مجاهدین در عراق موضع گیری کرده و نوشته ام و کوچکترین تحرکات و اخبار در این زمینه را جهت اطلاع عموم و بویژه خانواده ها منتشر کردم. در طی این سه سال متوجه حمایت روزافزون دوستان و خانواده های ساکنان لیبرتی از "شعار انتقال" شدم و ضرورت دفاع از این شعار برای خود من عینی تر و جدی تر شد. کسانی که از ابتدا گام به گام با من از این شعار حمایت کردند بسیار بودند. صدها نامی که نمیتوانم همه آنها را اینجا ردیف کنم ولی  در میان آنها بسیاری از هواداران امروزی مجاهدین هم قرار داشتند که با نشست های پشت پرده و تهدیدها و دروغ پردازی ها با ترس عقب نشینی کردند. اولین کار جمعی در این رابطه تشکیل کمیته بیماران اشرف بود. اکثریت اعضای شورا و هواداران مجاهدین و حتی اعضای آنها در این کمیته شرکت کردند کپی اسامی و امضای تک تک آنها موجود است. با نگاهی به پتسیون می توانید اسامی آنها را ببینید و این نشان میدهد که حتی در میان مجاهدین و شورا نیز اکثرا اگر فشارهای مجاهدین نبود موافق راه حل انتقال بودند. بلافاصله البته باز هم با دخالت پشت پرده ای مجاهدین، تک به تک اعضای مجاهدین و هوادارانشان و شورا پایشان را بیرون کشیدند و مجاهدین به آنها گفته بودند که این کمیته از ما نیست ما خودمان یک کمیته تشکیل خواهیم داد! من برای اینکه در کار انتقال بیماران مشکلی ایجاد نشود و خود مجاهدین به وظایفشان عمل کنند کمیته را بستم. ولی در کمال تعجب کمیته ای که مجاهدین تشکیل دادند فقط در جهت درمان بیماران اشرف بود و کلمه ای از انتقال در آن دیده نمیشد! و بعد از مدتی همان را هم  بستند و به این ترتیب مشخص شد که اطلاعیه خانم برگزیده برای انتقال بیماران فقط نمایشی و برای بستن دهانها بوده است. مورد مرضیه همتی از بیماران سرطانی اشرف که با تلاش خانواده اش به خارج از کشور منتقل شد و در آنجا جان باخت و دهها مورد دیگر از مجروحین و بیمارانی که امروز از مجاهدین جدا شده اند نشان میدهد که مجاهدین اساسا قصد انتقال حتی بیماران را نداشته اند و ترجیح میدادند  که با کشته شدن آنها لیست شهدای خود را عریض و طویل تر کنند. به مرضیه همتی قبل از ترک عراق در حالیکه وکیل خانواده آنجا بوده گفته بودند تو که در حال مرگی بمان در اینجا بمیر! و او جواب داده بود اگر قرار باشد بمیرم هم ترجیح میدهم در نزد خانواده ام بمیرم! این موارد را حتما با ذکر مورد به مورد آن بعدها بصورت مفصل خواهم نوشت.
در این مسیر که به انتقال مجاهدین به کمپ لیبرتی انجامید در جریان اولین حمله به کمپ لیبرتی در شب 9 فوریه 2013 برابر با 22 بهمن 92  کمپین را با هدف مطرح کردن شعار انتقال در سطح وسیع تشکیل دادیم و تمام دوستانی که در این مدت سه سال با شعار انتقال همراه بودند به کمپین پیوستند و یک حرکت سه ساله دیگر با تمام فراز و نشیب هایش شکل گرفت که بسیار ناگفته ها هنوز در مورد آن وجود دارد. پایه های کمپین در واقع در سه سالی که گذشته بود یعنی از سال 2010 با حمایت روزافزون دوستان شکل گرفته بود و حمایت بی شائبه آنها تاسیس کمپین را ممکن ساخت. آنها امروز وجدانشان آسوده است  از اینکه در بدترین شرایط که از در و دیوار تهمت و ناسزا برویشان می بارید برای انتقال انسانهایی که در جهنم عراق گرفتار آمده بودند و حتی با ایدئولوژی آنها قرابتی نداشتند بپا خاستند. اینها تک تکشان انسانهایی دوست داشتنتی هستند.
در اینجا به طور خاص میخواهم به ادمین های کمپین اشاره کنم. تاریخچه حمایت هر یک از "ادمین های کمپین" به سالهای قبل از تشکیل آن برمیگشت . آنها در شرایطی که عده ای از همراهی با کمپین و مارک مزدور رژیم شدن می ترسیدند، نامشان را به کمپین قرض دادند و ادمین بودن را پذیرفتند و در سالهای برپایی کمپین یار و همراه بودند و هر کدام در خبررسانی و فراخوان ها و اطلاع رسانی نقش ویژه ای را بازی کردند. آنها از ابتدای مطرح شدن شعار انتقال با این شعار همراه شدند و تمام دشنام ها و جدا شدن تعدادی از دوستانشان که از هواداران مجاهدین بودند را به جان خریدند. مجید موسوی ( بیدار ) ، احمد مقیمی، محمد جندقی سمنان ( که هیچ یک از اعضای خانواده شان در عراق نبودند) و مازیار ایزدپناه که مدتی با ما بود و بعد به دلیل مشکلات فردی نتوانست ادمین باقی بماند. و خواهرم عفت اقبال. در وصف تک تک این یاران و باری که بر دوشن کشیدند هر چه بگویم، کم است. درودشان باد.
در این میان همراهی و حمایت خانواده های ساکنان لیبرتی نقش اصلی را بازی میکرد. آنها که با نترسیدن به میدان آمدند و پشت کمپین را در شعار انتقال گرفتند. آنها که تحت تاثیر تماسهای پنهانی و آشکار مجاهدین قرار نگرفتند. آنها که حتی نامه های دشنام و تهدید آشکار و پنهانی عزیزانشان از کمپ لیبرتی روی تصمیم آنها در حمایت از کمپین تاثیری نگذاشت.  آنها سرمایه کمپین برای ادامه اینراه بودند. اگر همراهی خانواده ها و خواست آنها نبود اینکار میسر نمیشد. آنها همه جانبه با کمپین همکاری کردند. و با دادن خبرها و تجارب خود آنرا پربار کردند. آنها که همچنان علیرغم هر گونه مشکلاتی در پشت کمپین قرار دارند. دست تک تک شان را می فشارم.
حمایت هموطنان و کسانی که هیچ کسی را در عراق نداشتند و با کنار گذاشتن همه اختلافات عقیدتی و سیاسی با مجاهدین  از موضع انسانی و حقوق بشری به کمپین پیوستند. و  آن بیش از شش هزار نفری که عضو گروه کمپین شدند تا اخبار را گام به گام با ما دنبال کنند. برای ادامه کمپین نقش اساسی داشت. کمپین ادامه تلاشهای خود را مدیون حمایت تک تک آنها میداند.
یکی از این انسانها اسماعیل وفا یغمایی دوست گرامی ام میباشد که چند روز بعد از تشکیل کمپین به دفاع از من که در معرض اتهام مجاهدین قرار گرفته بودم برخاست و با نوشتن مطلبی بنام " آیا می توان حرف زد؟" خود را در معرض اتهامات مجاهدین قرار داد. در پشت صحنه با فرستادن افرادی نزد او بسیار سعی کرده بودند که با رساندن اخبار و شایعات دروغ، او را بر علیه من و ضد کمپین برانگیزند و در این وانفسا یار گیری کنند ولی نمیدانستند که اسماعیل وفا یغمایی چنین کسی نیست. همو بود که در روزهای اول کمپین در شرایطی که زیر بدترین فشارها بودیم و  به همراه دیگر یاران کمپین سعی در برپایی کمپینی داشتم که از نظر مجاهدین ضربه به استراتژی ماندن در عراق محسوب میشد. از من پرسید چه کاری میتواند برایم انجام  دهد و کار درست کردن چهارچوب وبلاگ کمپین را به عهده گرفت تا من بتوانم بیانیه ها و خبرها را در وبلاگی گرد هم آورم. و امضایش را پای فراخوانها گذاشت و تا انتها علیرغم تمامی تهمت ها و فحاشی های سخیف بر حمایت از شعار کمپین پا فشرد. بر او درود.
در اینجا جا دارد از دو انسان نکو نیز نام ببرم. محمد رضا روحانی و کریم قصیم. آنها که از ابتدا در حالیکه عضو شورای ملی مقاومت وابسته به مجاهدین بودند، در برابر خط ماندن در عراق  در درون  موضع گیری صریح کرده و به دفاع از انتقال پرداختند. آنها که بدون هیچگونه چشمداشتی وقتی دیدند مجاهدین شعار انتقال را مورد هجوم قرار داده اند از آن دفاع کردند و پاسخگویی مجاهدین را خواستار شدند. آنها که به دفاع از خانواده ها برخاستند و از مجاهدین خواستند بجای حمله به کمپین انتقال که امکاناتی ندارد خود یک دفتر بازگشایی کنند و به نگرانی خانواده ها پاسخ دهند. آنها که وقتی مجاهدین در شورا  میگفتند که " عاطفه " میخواهد در برابر مجاهدین نقش " رزا لوکزامبورگ"  را بازی کند و به خیال خود مرا به استهزا در درون بجای نام اصلی ام، " رزا لوکزامبورگ" مینامیدند! وارد بازی مجاهدین نشدند. البته مجاهدین با این نام گذاری نشان دادند که  حتی  " رزا لوکزامبورگ" این زن انقلابی سرشناس را نمی شناسند که مرا با او همطراز میگیرند! منی که فقط و فقط کمپینی کوچک در جهت اهداف انسانی بپا کرده بودم و اساسا با " رزا" زنی با سرگذشتی شگفت انگیز هم طراز نبودم ونیستم. من کجا و رزا لوکزامبروگ کجا! ولی متاسفانه مجاهدین اشرافی به آنچه در دنیای واقعی میگذرد، ندارند وقتی رئیس جمهور برگزیده شان تنها نام کتابی را که در مصاحبه اش می تواند نام ببرد " بینوایان ویکتور هوگو است"! از دیگران انتظاری نمیتوان داشت!
 امیدوارم آقایان محمد رضا روحانی و کریم قصیم روزی بدون دست بستگی آنچه که در نشست های مجاهدین و شورا در رابطه با کمپین  گذشت را بیان کنند تا همه بدانند تا به کجا مجاهدین آماده به هر کاری بوده اند تا این انتقال انجام نشود. آنها حتی از طرف کسانی مثل مهدی سامع و زینت میرهاشمی اعضای شورا مورد دشنام واقع شدند که به شما چه ربطی دارد و ماندن ساکنان اشرف در عراق کار داخلی مجاهدین است!  دو انسانی که در پی دیدن مواضع مجاهدین در اینرابطه و دیگر مواردی که خودشان مفصل بیان کرده اند، عطای شورا را به لقایش بخشیدند و از آن استعفا دادند تا دستشان به خون ساکنان اشرف و لیبرتی آلوده نشود. و مجاهدین نتوانند با سکه های خونین خود، آنها را به بهای خون انسانها بخرند. بر ایندو انسان شریف درود.
آقای روحانی در هر مصاحبه  و در هر نوشته ای از آنروز تا کنون در رابطه با ساکنان اشرف و لیبرتی نوشته است و خطر را یادآوری کرده. بر آنها این انتقال مبارک باد.

میخواهم اینجا از حنیف حیدرنژاد از همراهان همیشگی کمپین نیز یاد کنم که با وجود اینکه مجاهدین دو برادرش را از عراق بر علیه او به میدان آوردند ولی هیچگاه  - بصورت مستقل - از دفاع از حقوق ساکنان اشرف و لیبرتی دست برنداشت و مقالات متعدد او در این رابطه همواره روشنگر و از موضعی منطقی بوده است. آخرین مطلب او بنام "  پایان انتقال به آلبانی و سرپوش گذاشتن بر یک شکست استراتژیک به بهای جان انسانها" حاوی سئوالات ارزنده ای است. بر او درود

یک نام دیگر را دوست دارم در اینجا بیاورم و آن مادر گرامی " مهوش علاسوندی " است. او که از ابتدا در کنار کمپین ایستاد و بدون اینکه کسی را در عراق بشناسد با وجود تمامی توطئه ها و تماس های پنهان بر علیه کمپین آنرا ترک نکرد و از حمایت از ما دست برنداشت. او که برای من شجاعانه نوشت اسم ما را در حمایت از خود تا به آخر داشته باشید. ما با شما هستیم. او که پیامهایش پشت ما را گرم میکرد. یاد عبدالله و محمد فتحی گرامی باد که مادر دلاورشان هرگز از رساندن فریاد آنها بر زمین ننشست. بر چنین مادر دلاوری درود!
باز جا دارد از حمایت یک خانواده ی بسیار شریف که نمیتوانم فعلا نامشان را بنویسم ولی به دلایلی بودنشان در کنار مریم رجوی برای مجاهدین حیاتی بود، یاد کنم. مجاهدین تمام تلاششان را در جهت نگهداشتن آنها در میان خود انجام دادند. خانواده ای که میدانم بسیار زجر کشیدند ولی شرافت خود را نفروختند. دلم میخواهد روزی بتوانم از تک تک آنها با نام نیکویشان یاد کنم.
خواهرم عفت زمانی نوشته بود ما با ترک مجاهدین، مشروعیت نام و مبارزه مان  را از پشت آنها برداشتیم. براستی که مجاهدین با موضع گیری بغایت غلط در رابطه با " شعار انتقال" مشروعیتی که از خانواده ها  و کسانی که از آنها جدا شدند، گرفته بودند را از دست دادند. هر نفر و هر خانواده ای که از مجاهدین جدا شد مشروعیتش را از پشت آنها برداشت. تا دیگر از  مشروعیت آنها در جهت یک استراتژی رنگ باخته ارتزاق نکنند و به بیزنیس خون نپردازند.
در اینجا اما باید از خواهرم عفت اقبال و همسرش علی مقصودی در حمایت بی نظیرشان از ابتدا تا انتها بنویسم. نوشتن تک تک کارها و فداکاریهایی که آنها انجام دادند، در حالیکه میتوانستند در کنار مجاهدین با پیشنهاداتی که به آنها شده بود جا و شرایط بسیار راحت و نام و رسم داری داشته باشند، در این نوشته نمی گنجد حتما در فرصتی آنرا به نوشتار خواهم کشید. ولی فقط اینرا بگویم که مجاهدین همه راهها را برای جدا کردن عفت و علی از من و از کمپین انجام دادند ولی به هیچ جا نرسیدند بخاطر اینکه آنها ایندو انسان دوست داشتنی که زندگیشان را در مسیر مبارزه در طبق اخلاص گذاشته بودند، را هنوز نشناخته بودند و نمیدانستند که اگر تا آنزمان آنها در کنار مجاهدین قرار داشتند و تمام زندگیشان را وقف آنها کرده بودند، برای گل روی مجاهدین نبود، برای یک هدف انسانی و والاتر بود. درودشان باد.
همچنین برادر عزیزم محمود که در تمام این مدت در پشت سر من و کمپین ایستاد و با پشت کردنش به توطئه های مجاهدین بر علیه من،   با کمک های بیدریغش مرا در این مسیر تنها نگذاشت.
در انتها اما، اگر از تک تک دیگر اعضای خانواده ام یاد نکنم این نوشتار تکمیل نخواهد بود. آنها که با وجود اینکه با مجاهدین هیچ ارتباطی نداشتند، در معرض بدترین فشارهای روزانه در این مدت قرار گرفتند برای اینکه علیه من موضع بگیرند. اما تک تک آنها از کمپین و خود من از ابتدا تا انتها حمایت کردند. چون بقول خودشان این مسئله حمایت از من فقط نبود،  حمایت از یک اصل انسانی بود. اصلی که مجاهدین بر روی آن پا گذاشته بودند. آنها که با صبوری در کار ترجمه فراخوان ها و اسناد به انگلیسی و فرانسوی و تماسهای خارجی به کمک کمپین برخاستند. جای پدر خالی که تا آخرین لحظات به نجات جان ساکنان اشرف فکر میکرد. میدانم که اگر بود بعنوان یکی از حامیان سرسخت کمپین تا به آخر از تلاش دست برنمیداشت. او که همیشه با وجود علاقه اش به مجاهدین، در برابر کج روی های آنها ایستاده بود. در فرصتی خاطرات او که با دستخط خودش نوشته شده را منتشر خواهم کرد.
اما خاص ترین مورد این حمایت ها را برای انتهای این نوشتار گذاشتم. چون این حمایت برای توشه راه من نقش بسیار ویژه ای بازی کرد. حمایت مادرم. مادری که در ایران تحت حاکمیت خمینی تک تک ما را به همراه پدرم به دندان گرفته، حفاظت کرده و از چنگ دژخیم بیرون آورده بود. مادری که مقابل رژیم نیز ایستاد و از حمایت از فرزندانش دست برنداشت و برای مخفی کردن ما تمام زندگی خود را رها کرد و آواره از خانه و شهر و دیار خود شد. مادری که خاطراتش را در کشوری که در آن بدنیا آمده بود، بجا گذاشت، فقط بخاطر اینکه ما را همراهی کند. مادری که  از ابتدا در کنار من ایستاد و هیچ ناروایی را در این رابطه تحمل نکرد. مادری که هر شب و هر روز از من وضعیت ساکنان لیبرتی را جویا شد و برایشان دعا کرد.  مادری که با او عهد بسته بودم، خبر هر انتقالی را قبل از انتشار، اول به او بدهم و میدیدم که با هر خبر، حتی اگر عزیزان خودش در میان انتقالی ها نبودند، بسیار خوشحال میشود. مادری که دعاهایش پشت و پناهم بود. هر شب برایم دعا کرد که عاطفه خدا پشت و پناهت باشد که خانواده ها را تنها نگذاشته ای. مادری که هنوز مثل کوهی در کنارم ایستاده است و من به بودن او افتخار میکنم.
بر او و بر تمام مادران و پدران و خانواده هایی که کمپین انتقال را تا آخرین روز یاری کردند، درود.
کمپین با موفقیت به پایان رسید. گروه و سایت کمپین باقی خواهد ماند تا مطالب و مدارک آن در دسترس عموم باشد.
انتقال پایان یافت! زنده باد انتقال!
عاطفه اقبال –3 مهر95 برابر با 24 سپتامبر 2016

بعد از تحریر: بواقع دوست داشتم از تک تک بچه های کمپین که از ابتدا تا به انتها کمپین را همراهی کردند و پشت تهمت ها و ناسزاها خوابیدند با اسم یاد کنم . ولی وقتی شروع کردم و نامها را ردیف کردم : احمد، فائزه، رضا، زهره، زهرا، علی، نسترن، معصومه، منیژه، صادق، مهرداد، نینا، ناهید، پروانه ، شمسی و ...... دیدم اسامی بقدری زیاد است که قابل ادامه دادن نیست. بحث ها، کامنت ها، نامه های سرگشاده، لایک های تک تک عزیزان موجود است و خود نشاندهنده این است که چه کسی تا به آخر برای نجات جان ساکنان لیبرتی ایستاد و چه کسی خاک به چشم حقیقت پاشید. این نامها در آرشیو کمپین موجود است. تمامی کامنت ها و تمامی صحبتها و بحث ها تا روزی در آرشیو کمپین بنام تک تک دوستان منتشر شود. بدون تردید و بدون تعارف میگویم، من بدون این دوستان قادر به تاسیس و ادامه کمپین تا به آخر نبودم. درودتان باد


* قبل از تشکیل کمپین در فوریه 2013 ، زمانی که هنوز ساکنان اشرف جا به جا نشده بودند. من بصورت مکرر مخالفت خود را با جا به جایی و انتقال ساکنان اشرف اعلام کرده و خواستار این بودم که مجاهدین مسئله انتقال فوری از کمپ اشرف به کشور ثالث را در راس خواسته ها و تلاشهای خود بگذارند تا ساکنان اشرف بصورت مستقیم از کمپ اشرف به کشوری امن منتقل شوند اما مجاهدین چنین کاری را انجام ندادند. و در عوض به شعارهای تحریک آمیز در برابر پلیس عراق و دولت مالکی که به جمهوری اسلامی وابسته بود، رو آوردند. آنها از زمان اشغال عراق توسط آمریکا در سال 2003 و بعد از آن، زمانی که آمریکایی ها حفاظت کمپ اشرف را به دولت عراق سپردند میتوانستند شعار انتقال از کمپ اشرف به کشور ثالث را در دستور کار خود قرار داده و تمام امکانات تبلیغاتی، روابطی و تدارکاتی خود را برای آن بکار بگیرند ولی مجاهدین نه تنها اینکار را نکردند بلکه ساکنین اشرف را به مثابه کالا در ازای بیرون آمدن از لیست تروریستی با آمریکا مبادله کردند و آنها را به کمپی که خود زندان می نامیدند. منتقل کردند!

** سایت هایی مانند ایران اینترلینک، انجمن نجات، ایران دیدبان و دیگر سایت های وابسته به رژیم جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور منعکس کننده این نامه ها بودند. این سایت ها و این افراد هرگز یک کلمه در رابطه با رژیم و جنایاتش ننوشتند و یکطرفه فقط بازی رژیم را در رابطه با دشمنی با مجاهدین پیش می بردند. مقالات و نوشته های آنها از ابتدا تا به انتها یکطرفه بود و هست. در همین رابطه همانطور که یکبار دیگر گفته ام من مایل به درج مطالب خودم و کمپین در چنین سایت هایی نیستم. انتشار نوشته های من در چنین سایت هایی کاملا غیرقانونی میباشد.


بوی خون در توافقنامه ایران و عراق ( یکی از نوشته های قبل از تشکیل کمپین )


 کامنت ها در فیسبوک

Shamsi Mashkori

درود به عاطفه جان عزيز و خسته نباشيد و با درود به همه عزيزان كمپين

Mazyar Fouladpour

تبریک میگم به تمام خانواده هایی که این مدت رو در نگرانی و استرس سپری کردند. و همینطور به شما خانم اقبال و تمام کسانی که در این پروسه فرسایشی و سخت همکاری داشتند. همگی خسته نباشید. البته بماند که بعضی ها! که تا دیروز مخالف کلیت این ماجرا بودند حالا دارند همه چیز رو مصادره به مطلوب می کنند و... بماند.!

Mohammad Jandaghi Semnan

مرسی از زحماتت و تشکر از حامیان کمپین

Sadegh Kazemi

با تشکر و سپاس و قدردانی از خانم اقبال عزیز و محترم، زنده باد کمپین

Ahmad Moghimi

" از متن: هنوز از پیام آن رهبر عقیدتی در رابطه با خروج کامل ازعراق که خط سرخش نامیده بود، هیچ خبری نیست. آیا ترکی الفیصل با کلمه " مرحوم" بر حقیقتی اسفبار دست گذاشته است؟ کلمه مرحوم را من نه به شخص مسعود رجوی بلکه به استراتژی که به نام او پیوند خورده بود، اطلاق شده می بینم. خروج از عراق با سیاست مسعود رجوی در تضاد بود. اینک که مجاهدین به این خروج ناچارا تن داده یودند، باید او از صحنه خارج میشد تا بتوانند بازی جدیدی را اینبار با نام مریم رجوی شروع کنند. ترکی الفیصل با چنین قصدی است که کلمه " مرحوم " را مطرح میکند. پایان استراتژی خونینی که بر اثر ندانم کاریهای رهبری مجاهدین به فاضلاب های لیبرتی ختم شد و بدنه سازمان بهای آنرا به سنگین ترین شکل پرداخت، اینک از طریق ترکی الفیصل فرزند آن شاه شجاع ( به تعبیر خانم برگزیده) اعلام میشود. مجاهدین حتی جرات اینرا نداشتند که خود پایان سه دهه استراتژی خون و نبرد را اعلام کنند. اینک شیوخ عرب وابسته به آمریکا هستند که برای آنها نقشه راه تعیین میکنند! "

Atefeh Eghbal

ممنون از شما احمد عزیز برای کپی و برجسته کردن این پاراگراف ها که در این نوشته بلند حتما احتیاج به این پررنگ شدن دارند.

Abdolah Moghani

thanks sss for Evey things

میم باران

از متن : بله به جد می گویم: رژیم قصد داشت تا نفر آخر مجاهدین در عراق را یا به ایران منتقل کند و یا از بین ببرد. مجاهدین نیز قصد داشتند به هر قیمت ممکن در عراق بمانند و در این راه اعضایشان را گوشت دم توپ کرده بودند. اگر صدای کمپین که صدای خانواده ها و حامیانشان شد، نبود، آنها زیر بار فشارهای بین المللی برای انتقال نمی رفتند و همانطور که در اولین اطلاعیه گفته بودند، ترجیح میدادند تا آخرین نفر در عراق را به کشتن دهند!

Sia Mosala

با تشکر و سپاس و قدردانی از خانم اقبال عزیز و محترم

Fereshteh Karimi

خدا را سپاس فراوان ، دست مریزاد خانم اقبال عزیز! بابت همه زحمات و تلاشهای شما و کمپین بسیار سپاسگزاریم امیدوارم عزیزان ما در آلبانی بتوانند از تشکیلات قرون وسطایی سازمان خود را رها کرده و به دنیای آزاد و متمدن بازگردند

Zohre Fard

سپاس از تلاش دوستان کمپین...گمشده من هنوز پیدا نشده ولی برای آنهایی که عزیزانشان را پیدا کرده و به سلامت هستند!! از صمیم قلبم خوشحالم....عاطفه جان امیدوارم همیشه باشید پر توان و انرژی

Atefeh Eghbal

زهره جان گمشده شما را من بدنبالش هستم . امیدوارم که بتوانم خبر خوبی برایتان بیاورم.

Arash Pirouz

عاطفه عزيز درود بر تو درود بر تمامى يارانى كه در اين كشاكش سخت و طاقت فرسا همراه كمپين بودند ياراني كه به شرف انقلابى وانساني اعتبارى تازه و واقعى دادند بخصوص كه سياسان اين دوره و زمانه معاني تمامى كلمات را در جهت منافع خودشان تعريف و معني ميكنند ولى جا دارد إز جنگها و مشكلات پشت پرده و پنهانى كه اكثر ياران داشته اند را در آينده برأى ثبت در تاريخ بنويسند كه چه ها إز دست اين به اصطلاح انقلابيون مجاهدين كشيده اند به اميد روزي كه تمامي اين نوشته ها در كتابى برأي تجربه ملت ايران چاپ شود بواقع من بلاشخصه افتخار ميكنم به شما و تمامى ياران عزيز كمپين برأي همه سلامت موفقيت و شادى پايدار آرزو دارم

Majid Bidar

عاطفه عزیز، درود بر تو و بر اراده ی خلل ناپذیرت، پس از این دلنوشته ات، دیگر قلم و دستم باری نمیکند.. خواستم فقط درودی گفته باشم به تو خواهر گرامیم و بعد به عفت عزیز و مهوش بزرگوار ... و به مادر اقبال

درود بر تو و بر همه عزیزانی که کنار کمپین ایستادند و در برابر تیر و تبر و دشنه و دشنام و .. سینه سپر کردند و تسلیم نشدند. باشد که روزی بتوانیم از تک تک یاران قدردانی لازم را بجا بیاوریم... درود بر همگی تان

Farhang Ghassemi

خانم اقبال ممنون از زحمات شما از دور شاهد اقدامات شما بودم. دست شما درد نكندزنده باد آزادى

Kak Hiwa

دستت شما درد نکند برای همت عالی و تلاش فراوانتان در اطلاع‌رسانی و پیگیری موضوع.

اسماعیل وفا یغمائی

خسته نباشید و به امید اینکه این نجات یافتگان از ان محیط خطرناک بتوانند خود و زمان و شرایط را دریابند بیش از این چه میشود گفت و با درود

Atefe Banki

درود عاطفه عزيز كه لحظه اي كوتاه نيامدي و درود به تمامي ادمين هاي عزيز و درود به تمام كساني كه حمايت كردن براي انتقال عزيزان از جهنم عراق ❤️ عاطفه عزيز همچنان در كنارت هستم و براي انتقال تمامي بچه هايي كه در كردستان عراق گرفتارن به اميد انتقال تمامي عزيزان از جهنم عراق

Atena Akhavan

یعنی الان دیگه مجاهدینی وجود نداره؟ پس این سیمای آزادی رو کی ها اداره و ساپورت مالی میکنند؟

Atefeh Eghbal

آتنای عزیز، چه کسی گفته که مجاهدین وجود ندارند. تشکیلات آنها وجود دارد و تلویزیون و سایت و رادیوهای خود را مثل همیشه دارند. انتقال از عراق به معنی وجود نداشتن مجاهدین نیست.

Atena Akhavan

فکر میکردم لیبرتی آخرین پایگاه شون باشه. در هر صورت خوشحالم که با صبر و پشتکار، ناجی این پناهنده ها شدید و دیگر شاهد کشتارهای دیگر در این کمپ ها نخواهیم

Reza Gooran

خانم اقبال زمستان رفت و روسیاهی و خفت و خواری تا ابد بر پیشانی سران خائن به بیراهه رفته باقی خواهد ماند. درود بر شما و درود بر تک تک افرادی که در این راه سعی و تلاش کردند تا به نتیجه مطلوب رسید.

Hossein Sharang

تقدیم گل 

Efat Eghbal

مبارک ، مبارک ، مبارک ، عاطفه جانم ، درودی فراوان بر تو وادمین ها و درود بر تمامی حامیان این کمپین باد ، باشد که این حرکت بشر دوستانه و حقوق بشری که با همت و اراده خودت تشکیل شد ، در تاریخ خونبار ایرانزمین بثت رسد تا همگان بدانند که می شود با شعار می توان و باید واقعی ، اراده کرد و بهدف رسید

Nina Toobaei

عاطفه جان عزیز و دیگر همکاران کمپین, خسته نباشید و دستتان درد نکند. امید که جدا شده گانی که در کردستان عراق هستند نیز به زودی به مکان امن منتقل شوند و امید که هر چه زودتر بچه هایی که در آلبانی هستند نیز بتوانند به شرایط عادی زندگی برسند. همت و پشتکار شما و ادمین های کمپین ستودنی است. درود بر همه تان. پیروز باشید.

Ahmad Vahdani

درود بر همهٔ دوستان عزیزم در کمپین و بخصوص خانم اقبال گرامی‌، یادم میاید که در آن روز‌های سخت و نفس‌گیر که هر روز و شب و از هر طرف توهینها و دشنامها بر علیه کمپین و فعالین آن می‌بارید و چون گاو گند چاله دهانی نسیب انسان هایی میشد که برای نجات دوستان و یاران خود از جهنم خاک عراق و زندان لیبرتی کار انسانی‌ میکردند. در آن روز‌ها بود که عکس بنده، خانم عاطفه اقبال همراه با نخست وزیر وقت عراق با جلاد آخوند پور محمدی و با چهره‌های خونین در فیسبوک چاپ شد و واقعا از روی استیصال دست به هر عمل زشتی میزدند. اما روز‌های سخت گذشت و همهٔ دوستان از جهنم لیبرتی به یک کشور ثالث یعنی‌ آلبانی منتقل شدند،‌ای کاش کسی‌ در شرف و لیبرتی کشته نمی‌شد و الان آنها هم در آلبانی بودند، جای همهٔ آن عزیزان در آلبانی خالیست. روز‌های سخت و طاقت‌‌فرسا سپری شد و همهٔ به آلبانی رسیدند و موجب شادی و شادمانی همه شدند، در این میان خود مجاهدین و مریم خانم هم خوش حال شدنند و جشن گرفتند، اما اگر من به جای مریم خانم و اعضای شورا و نجاهدین بودم به کمپین و همه فعالین آن نیز تبریک می‌گفتم و از همهٔ آنها به خاطر کلمات و توهینهای زشت و غیر اخلاقی‌ معذرت می‌خواستم.

Atefeh Eghbal

احمد عزیز چه بجا این مورد را بیادمان آوردید. کاملا از یاد برده بودم. گرچه همه اینها در آرشیو کمپین موجود است و در مجموعه کمپن منتشر خواهد شد. یادم هست که تک تک شما چگونه در پای هر فراخون و نوشته ای با یورش هوادارانی که توجیه شده بودند روبرو می شدید. همه کامنت ها را دارم و تک به تک در سایت کمپین خواهم گذاشت. شما، رضا آزموده، فائزه، زهره، بچه های ادمین و تک تک دیگر بچه ها در این میانه از انتقال دفاع میکردند و آنها شعار بازگشت به اشرف می دادند و میگفتند آنجا امنتر است. درود بر تک تک شما که از ابتدای کمپین بدون چشمداشت از شعار انتقال دفاع کردید. شما از اعضای خانواده تان کسی هم آنجا نبود. ولی پشت انتقال تا به انتها آمدید. به این میگویند شرف و سرفرازی

Efat Eghbal

روز‌های سخت و طاقت‌‌فرسا سپری شد و رو سیاهی به ذغال ماند ، سپاس فراوان از شما

Ahmad Vahdani

من از طرف خانم مریم ، اعضای شورای ملی‌ مقاومت (؟) و همهٔ اعضا مجاهدین به خاطر دشنامها، توهینها، بی حرمتیها و... در رابطه با کار و فعالیت کمپین برای نجات از جهنم عراق، از همهٔ شماها معذرت می‌خواهم و امیدوارم که این عذرخواهی را بپذیرید.

Mahnaz Ghezellou

زنده باد اتحاد عاطفه جان... تا ابد که قرار نیست انتقال ادامه پیدا کند. / دستت درد نکنه

Atefeh Eghbal

مهناز جان ممنون . خوب شد که بالاخره تمام شد. ولی متاسفانه هنوز تعدادی در کردستان عراق باقی مانده اند که از زمان کمپ اشرف جدا شده اند و داستانشان طولانی است. امیدوارم که آنها هم منتقل شوند.

Atefeh Eghbal

بواقع من دوست داشتم از تک تک بچه های کمپین که از ابتدا تا به انتها کمپین را همراهی کردند و پشت تهمت ها و ناسزاها خوابیدند با اسم یاد کنم . ولی وقتی شروع کردم و نامها را ردیف کردم : احمد، فائزه، رضا، زهره، زهرا، علی، نسترن، معصومه، منیژه، صادق، مهرداد، نینا، ناهید، پروانه ، شمسی و ...... دیدم اسامی بقدری زیاد است که قابل ادامه دادن نیست. بحث ها، کامنت ها، نامه های سرگشاده، لایک های تک تک عزیزان موجود است و خود نشاندهنده این است که چه کسی تا به آخر برای نجات جان ساکنان لیبرتی ایستاد و چه کسی خاک به چشم حقیقت پاشید. این نامها در آرشیو کمپین موجود است. تمامی کامنت ها و تمامی صحبتها و بحث ها تا روزی در آرشیو کمپین بنام تک تک دوستان منتشر شود. بدون تردید و بدون تعارف میگویم، من بدون این دوستان قادر به تاسیس و ادامه کمپین تا به آخر نبودم. درودتان باد.

Tiam Shokaran

تقدیم به شما عاطفه عزیز. واقعا جای تقدیر است این همه مقاومت و پایداری شما. تبریک که کار بزرگی را انجام دادید.

Shamsi Mashkori

عاطفه جان عزيزم بازم خسته نباشيد .

Soraya Khalilian

Doust aziz salamat o shadit ra arezoomandam

Nadereh Bahmani

خسته نباشید عاطفه خانم محترم

Ali N Fard

درود بي پايان به شما خانم اقبال . سلامت و پايدار باشيد

Siyavash Fiuzie

شاد و امید که از باور بر رجویسم هم رها شوند ....

Efat Eghbal

عاطفه جان ، به نکته خوبی اشاره کردی ، بله در صفحه آقای اشجاری که سئوالی از مجاهدین کرده بودند و همگان می دانند که از این جماعت سئوالات بی پاسخ خواهند ماند ، این کمنت را گذاشتم .

( مجاهدین امروز دور نمای نزدیک پشیمون هستند ، در واقع ویترنی زیبا از خود بنمایش می گذارند ، وای اگر کسی بتواند از نزدیک با آنها آشنا شده و سئوالی بحق و یا انتقادی بکند ، بجای پاسخ انواع تهمت ها و ناسزاها را ردیف خواهند کرد ، من خود بیش از سی سال از عمرم را در کنارشان برای آزادی میهن و مردم گذراندم ، هنگامیکه برایم ثابت شد ، بیراهه میروند ، مشروعیت نام و مبارزه بیش از چهل ساله ام را از آنها جدا کردم ، مرا بخیرشان امید نبود و شر می رساندند ) ..نا گفته نماند که بعد از این کمنت ، ارتش سایبری طبق معمول از طریق پیام خصوصی ، وقیح ترین ناسزاها را که لایق خودشان می باشد برایم فرستادند و من طبق همان مَثَل مردمی خاموش ماندم.

Manijeh Habashi

عاطفه جان کمپین را با نامی دیگر و در ادامه انتقالها ادامه دادن بهتر از کارهای فردی نیست؟ متاسفانه قسمت کپی کرده زودتر فرستاده شد ولی منظورم این بخش از نوشته توست: در این جهت من بصورت فردی از هر آنچه که بتوانم کوتاهی نخواهم کرد و از دوستان نیز می خواهم به کمیساریا و سازمان ملل با نامه نویسی و تلفن زدن فشار بیاورند و خواستار انتقال آنها شوند.

Atefeh Eghbal

منیژه جان، با توجه به اینکه کمپین در رابطه با انتقال ساکنان لیبرتی تشکیل شد. در واقع با انتقال ساکنان لیبرتی و جدا شدگانی که از کمپ لیبرتی جدا شده و در بغداد بودند به پایان رسید. در رابطه با انتقال دیگر کسانی که جدا شده اند و عملا در کشورهای مختلف از جمله کردستان عراق، آذربایجان، ترکیه، یونان سالهای طولانی است که سرگردان هستند، عملا کارشان در کادر انجمن های پناهندگی قابل پیگیری است. یک انجمنی در این رابطه جدای از ما مدتها است تشکیل شده که من پیگیری کار این جداشدگان را با آنها مطرح کرده ام. به هر حال امیدارم که مشکلات آنها نیز حل شود.

Manijeh Habashi

ممنون عاطفه جان. امیدوارم آنها هم پناهی بیابند. تنهائي و بی کسی و ناامیدی پدر درمیآورد...

Atefeh Eghbal

البته میخواهم در اینجا تاکید کنم که قبل از هر کس دیگری وظیفه مجاهدین بود که اعضای جداشده ی خود را به کشور امن برسانند و آنها را به امان خدا رها نکنند. این یک کار انسانی و بالاتر از هر ایدئولوژی و سیاستی است ولی متاسفانه منافع مجاهدین هم دقیقا به مانند جمهوری اسلامی در این بود که این جداشدگان راهی بجز رفتن به ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نیابند. همانطور که تعداد زیادی از آنها از اشرف مستقیم با دخالت صلیب سرخ به ایران تحویل داده شدند و یا دیگرانی که بعد از جدا شدن در بغداد به ایران بازگشتند. این راه حل مجاهدین برای جداشدگان برای بقول خودشان رژیم مالی کردن آنها بود

Manijeh Habashi

مجاهدین کی به اعضای خود احساس وظیفه کرده اند که به جداشدگان از خود بکنند. متاسفانه.

Sadegh Kazemi

درود بر شما خانم عزیز و محترم، در تایید حرفهای شما، آری بسیاری از کمپ تیف آرتش آمریکا و تعدای هم نیز از کردستان عراق به ایران رفتند

Efat Eghbal

" هرگز نترسید که صدایتان را برای صداقت و حقیقت و شفقت بالا ببریدویلیام فاکنر،

Majid Rahimi

کار بزرگی انجام شد... درود بر همه ی کسانی که بدور از دنیای نازیبای سیاسی بازی به انسانیت و جان انسانهای دربند اندیشیدند و قدمی هرچند کوچک برای باور انسانی خود برداشتند... درود من بر این دو خواهر باد که واقعا بسیار زحمت کشیدند و ما همه شاهد بودیم... درود بر همه ی آن کسانی که در تاریکی ایستاده ولی لحظه ای از تلاش برای جان این انسانهای دربند بازنماندند، فراموش نکنیم که فقط جان انسانی که با ما هم عقیده و همراه است جان نیست! که اگر انسانیت معنا و مفهومی داشته باشد همواره فارغ از سلیقه هاست و همگانی است و شیرین است و در تلاش برای ادامه ی زندگی... بخواهیم مانند نظام حاکم بر ایران امروز نیندیشیم و آزاده باشیم و انسان ! و نجات جان این انسانها را دلیلی برای شادمانی بدانیم، هر چند با راه و روش و نظرات سیاسی آنها مخالف باشیم... این باور را در خود بپرورانیم که حرمت انسانی خدشه ناپذیر است..

Fereshteh Naji Habib Zadeh

تبريك براى نجات زندگى و انسانيت

Ahmad Vahdani

امروز از ظهر تا الان به ویدیو هایی گوش می‌کردم که همه‌اش راجع به سازمان بود، از تاسیس آن، تا ضربه‌ٔ ۵۰ و ۵۴، از انقلاب ۵۷ تا شور و هیجان وصف ناپذیر همهٔ هواداران و مسئولین سازمان، آنموقع نوجوان ۱۵ ساله بودم و با شور و شوق فراوان نشریه میفروختم و اعلامیه و اطلأعیه پخش می‌کردم، از شروع مبارزه مسلحانه و افرینش حماسه‌های بینظیر تا رفتن به کوه‌ها و ادامهٔ مبارزه در کردستان، و در نهایت از اشرف تا لیبرتی و تیرنا. چرا از عرش تا فرش و از عظمت تا ذلت ؟ مسول کیست ؟ راستی‌ اگر روان شاد علی‌ زرکش زنده بود چه میکرد و چه میگفت و همچنین سردار موسی ؟ کجا بودند و کجا هستند !

Satar Vakil

تقدیم گل

Alam Javadi

شما شايسته ستايش هستيد براي تلاش انساني تان. دلخوش و سلامت باشيد

Majid Bidar

چنان نماند و چنین نیز نخواهد ماند ..

Abdolah Moghani

thanks sssssssssssssssssssssss

Bahram Goran

Das xush va Tabryk

Benjamin Parsomash

عاطفه عزیز خسته نباشید...تاریخ این کار رو فراموش نخواهد کرد.

Mahvash Fathi

درود بر شما عاطفه جان ویکدنیا سپاس از تلاشهای انسان دوستانه وعشق به انسانیت شما عزیز نازنین ، می خواستم بگم خسته نباشید ولی با وجود عشق به انسانیتی که در شما می بینم گفتن این جمله معنایی ندارد ... پس زنده باد زندگی ، زنده باد آزادی ، زنده باد عشق به انسانییت

Mohammad Sadegh Akhoundi

سلام عاطفه خانم پایدار وسرافراز باشید.

کامنت ها در گروه کمپین

Hamid Amin

خسته نباشید !! به کوری چشم جمهوری اسلامی و اخوندهای جنایتکار و فرقه صاحب مرده که عراق را کارخانه شهید سازی میخواست، مجاهدین از جهنم عراق خارج شدن. درود به همه انها که برای خارج کردن اعضا مجاهدین از عراق به محلی امن تلاش کردن. 

Anzan Pars Anzan

اکنون چه کسی از این پس بداد خانواده ها میرسد که این بار فرزندانشان را از دست این فرقه خون دوست و فرزندان را از آلبانی نجات بدهد چه کسی این نگون بختان را از آلبانی نجات میدهد چه کسی مانند شما پیدا شود و جان انان را نجات دهد یا صدای انان باشد ؟

Farhad Re

اینکه می شنویم و به شکلی در ملاحضات همین خبر هم آمده، از جمله اینکه در آلبانی نیز پادگان نظامی، محصور و محدود و کاملاً بسته، با عبور و مرور نظامی مثل اشرف درست کرده اند و میخواهند حتی هزار پایگاه و پادگان اشرف مانند در هرکجا که امکانش باشد، برپا کنند، درست است؟ آیا کاری می توان کرد، انجام شده و یا انجام می شود؟

Jav Id

باز هم ممنون وتشكر براي همه زحمات شما ، ايكاش بعضي از اناني كه در ميان رها شدگان از جهنم عراق هستند و جان بيمقدارشان را مديون خانم إقبال هستند روزي شهامت ان را داشته باشند به خاطر تمام ياوه گويي هاي اين چند ساله از ايشان عذر خواهي كنند. ما كه دستشان را ميبوسيم.

Mohammad Jandaghi Semnan

مرسی از زحماتت و تشکر از حامیان کمپین

Fereshteh Karimi

با تشکر ویژه از خانم اقبال عزیز و اعضای محترم کمپین ، بابت تمامی تلاشهای انساندوستانه شما و کمپین تان بسیار سپاسگزاریم به امید رهایی همه عزیزان از بند تشکیلات قرون وسطایی فرقه و بازگشتشان به دنیای آزاد و متمدن

Mitra Nikmanesh

آمين خواهرم 

Masi Lorestani

خدا را هزاران مرتبه شكر. خسته نباشيد خانم عاطفه اقبال عزيزم.

Efat Eghbal

مبارک ، مبارک ، مبارک ، عاطفه جانم ، درودی فراوان بر تو وادمین ها و درود بر تمامی حامیان این کمپین باد ، باشد که این حرکت بشر دوستانه و حقوق بشری که با همت و اراده خودت تشکیل شد ، در تاریخ خونبار ایرانزمین بثت رسد تا همگان بدانند که می شود با شعار می توان و باید واقعی ، اراده کرد و بهدف رسید.

کامنت ها  در سایت دریچه زرد

سهراب

دست مریزاد خانم اقبال. شما از هیچ چیز فروگزار نکردید و مرعوب طعن طاعنان و مکر ماکران نشدید و تا آخر در برابر همەی تهمت ها و تهدید ها ایستادید. این پیروزی بر شما گوارا باد.

۴ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۲۲:۳۳

مرضیه
دیروز در بین مطالب به مقاله ای تحت عنوان « کوله باری بر دوش» از آقای سامع برخورد کردم، و از این همه عوام فریبی و بلاهت شگفت زده شدم. چگونه می توان سخنگو یک « ارگان سیاسی؟» بود و تا این حد از مرحله پرت.
ظاهرا آقای سامع اسناد منتشره از جانب کمیساریای عالی پناهندگان مبنی بر عدم همکاری سازمان مجاهدین با این کمیساریا را یا ندیده است و یا اینکه عمدا سعی در خاک پاشیدن به چشم دیگران را دارد.
مطلب خانم اقبال برای هزارمین بار به روشنی به این مسئله اشاره می کند.
در این جا باید از خانم اقبال تشکر ویژه کرد که با کارهای روشنگرانه اش توانست بخشی از این کارشکنی های رهبری مجاهدین را افشاء کندولی اقای سامع چه ضرورتی شما را به نوشتن این مطلب وادار کرده است. آیا خود شما در این رابطه مسئله دارید که با نوشتن این مطلب خود را درمان کرده اید؟ چرا بعد از آمدن این افراد به آلبانی رهبری مجاهدین طی یک جمعبندی ؛ آنهم در یک سرفصل بسیار مهم سیاسی یعنی انتقال تمام ارکان این سازمان به اروپا گزارشی دراین زمینه نداده اند.
این صرفا انتقال افراد نیست؛ به انتها رسیدن یک استراتژی و یک خط سیاسی و در عین حال تاریخ مصرف یک متد و روش سیاسی اعمال شده از جانب رهبری مجاهدین است.
بهترین پاسخ به مطلب آقای سامع را مقاله خانم اقبال می دانم برای وی وخانواده اشان آرزوی سلامتی و تندرستی می کنم.

http://resources.blogblog.com/img/blank.gif ۴ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت  ۲۲:۳۰

آذر

عاطفه عزیز انتقال به پایان رسید ولی من هنوز نام دوستانی را که پیگیری میکردم ندیدم شاید همراه ۶۷۵ نفر لیست منتشر نشده است، از آنجا که هیچگونه نسبت فامیلی با آنها ندارم پیگیری مشگل است یعنی چگونه میتوانم از زنده بودن و سلامت آنها مطلع شوم؟

۴ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱۴:۴۳

خدیجه

خانم محترم!! مگر شما وکیل مدافع هزاران رزمنده هستی که اینها را مینویسی انها خودشان زبان دارند شما فضولی نکنید اینها مبارزه کرده اند و به مبارزه شان افتخار میکنند شما اصلا چی میگی؟

۵ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۰:۵۵

پاسخ:

ناشناس http://resources.blogblog.com/img/blank.gif۱۴ آبان ۱۳۹۵، ساعت ۷:۱۰

هموطن آنان زندانیانی هستند که راهی جز آن مبارزه که تو میگویی ندارند مانند شخصی که به رودخانه افتاده و با جریان آب حرکت می کند و شخصی که با آب رود خانه حرکت میکند را تنها می توان با یک عامل خارجی بیرون کشید در ضمن کدام مبارزه ؟ مجاهدین جز به کشتن دادن عزیزان ما ظلم بر پدران و مادران که با آرزویی شنیذن صدای فرزندشان مردند تباه کردن زندگی افرادشان و وابستگانشان در این 35 سال چه کردند ؟

م. ح فرانسه

درود بر شما خانم اقبال زحمات شما در این چند سال واقعا قابل ستایش است اگر این کمپین و اطلاع رسانیهای فراوانی که افراد مختلف کردند نبود اینها تمام در ان جهنم عراق نابود میشدند البته الان هم اینها واقعا نیاز به رسیدگی های روحی و جسمی و داروئی دارند تا بتوانند زندگی کنند این پیروزی را به شما و نجات یافتگان بخصوص از دست آخوندهای قاتل تبریک میگویم

۵ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱:۱۵

مینا. م

مسعود رجوی در مبارزه اشتباه نکرد و حتی اگر اشتباهی باشد چون در مسیر مبارزه بوده افتخار امیز است ولی شما که اشتباه نکردید چکردید؟

۵ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۳:۰۰

پاسخ:

ناشناس۷ مهر ۱۳۹۵، ساعت ۱۴:۰۸

همه دارای اشکال هستند کسی نیست که ادعا کند من بی اشکال هستم اما خواهر عزیز ،يک انسان عادی اگر مرتکب اشتباهي شود عواقب اشتباهاتش گريبانگر خودش میشود نه شخص دیگری ،اما یک رهبر سياسي وقتی مرتکب اشتباهي شود عواقب آن متوجه چند نسل میشود و همچنین گریبانگیر خانواده های آنها و جامعه و مردم .حال سی و هشت سال از روی کار آمدن خمینی جلاد گذشته از فردای سی خرداد 60 تا به همین امروز ،شماها که تهی از اشتباه هستید لطفا بیلان فعالیتهای خودتون و رهبر عقیدتی رو به خلق قهرمان ارائه بدین ،و توضیح بدین چه دست آوردی در راه آزادی برای مردم داشتید!

ناصر آذری نسب

خانم اقبال نوشته تان بسیار عالی و کامل و سرشار از احساسات انسانی است واقعا اگر تلاشهای قلم و اطلاع رسانی شما و یارانتان نبود هنوز اسیران لیبرتی در ان زندان اسیر بودند باشد تا تاریخ اینده در این باره قضاوت کند درود بر شما و شرف و انساندوستی تان

۵ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱۲:۴۷

jahandi

با درود،

دلا ياران سه قسمند، گر بدانى
زبانى اند و نانى اند و جانى

به نانى نان بده از در برانش
محبت كن به ياران زبانى

وليكن يار جانى را نگهدار
به پايش جان بده تا ميتوانى
مولانا

انچه را كه مولانا به ما گوش زد ميكند، تمامن از ژرفناى شناخت وى از انسانها ست. در روزگار ما بواقع گستره جنايات اخوندى انقدر گسترده است كه ما را در بسيارى از موارد دچار مشكل ميكند كه كدام، كدام است. در طرف اين جلادان كم نيستند كه با تمام وجودشان با كليدى بر گردن كه درب بهشت را قرار است برايشان باز كند، كفنپوش بر روى مين ميروند و رقص كنان تيكه و پاره ميشوند. در طرف ديگر اين صحنه ادمهاى ديگرى از تن خود بمب ميسازند و باز رقص كنان خود و شمارى چند از ديگر ادمها را تيكه و پاره ميكنند. در ميهن خودمان از هر دو نوع ان بودند و هستند. يكى در قهقراى نادانى و ديگرى "در نوك پيكان تكامل" و اوج اگاهى. ره نمود مولانا را بياوريم و بخواهيم بر اساس ان ما نيز خودمان را محك زده و در يكى از ان "سه قسم" گزاريم. خوب ما در كجا هستيم؟ بدون ترديد چون ازاديخواه هستيم، خود را تلاش ميكنيم در قسم سوم ببينيم و جزو ياران "جانى" باشيم.
ولى براى گزيدن جا در برابر انچه كه ميبينيم، از هر دو سوى اين تابلويى كه از مبارزه در اين برهه از تاريخ ميهن داريم، كار را چندان سخت نميكند. كشتارهاى بى وقفه اخوندا در ان اب و خاك بر هر چشم بينايى خيلى راحت ديدنى ست. با تمام وسعتى كه نادانى موجود در بين كسانى كه اخوند را درب ورودى بهشت تصور ميكنند، براى ذهن و چشم بينا راحت ميشود سمت و سوى رفتن را مشخص كرد. بعبارتى، داشتن اگاهى و ديد باز و ازاديخواه ما را در اتخاذ تصميم دچار كوچكترين ترديدى نميكند كه دشمن ما و ميهن ما فقط و فقط حكومت اخوندى ست و جلادان حاكم بر سرزمين ما. با اين وحوش است كه بايد تا جان در بدن داريم سر ستيز و قصد سرنگونى انان را داشته باشيم. اين را هيچ شخص، گروه، نيروى نظامى غريبه، نيروى اقتصادى غريبه و ... نميتواند براى ما تصميم بگيرد. فقط خود ما هستيم كه با داشتن شعور، شرف، اگاهى و ازاديخواهى خودمان را در اين قسم از انواع نيروها داوطلبانه قرار ميدهيم. هر گاه كه ما در اين روند داراى اين توانمندى شديم، ديگر در اتخاذ تصميمات مان نيز داراى محك سنجش روشنى هستيم. حال با اين محك است كه هر كسى ميتواند خطوط مبارزاتى و سياسى را بهتر ببيند و از درگيرى هاى شخصى و ازردگى هاى شخصى مصون بماند.

بدون شك تلاشى كه براى نجات جان ازادگانى كه در عراق اسير و در دسترس دشمن وحشى و خونخوار بودند، تلاشى ست قابل ستايش و تقدير. و با به نتيجه رسيدن اين تلاشها دفتر ان به نقطه عطفى رسيده است و بايد از اينجا به بعد را در افق ديدمان قرار دهيم. چوب زدن گذشته و ماندن در ان فقط باعث خوشنودى اخوندا خواهد بود. بدون اينكه ما خودمان چنين قصدى در أهداف مان داشته باشيم. بهر حال هر صدايى كه ارزوى ازادى و نابود ديكتاتورى را نجوا ندهد، صداى نادانى و قهقرايى اخوند را به حال خودش رها كرده است.

۶ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱:۲۸
http://resources.blogblog.com/img/blank.gif

علی

خانم عاطفه شما که قبل از آمدن مجاهدین لیست در دستتان بود و دائما داشتید لیستها را منتشر میکردید .خروج این سری را که باید اقرار کنم فقط فقط بخاطر زحمات شخص خودتان و کمپینتان محقق شد را چرا پخش نمیکنید و نمیگوئید که چند نفر را توانستید با مشقات زیاد از جهنم عراق خارج کنید . خواهشا خانم عاطفه هم اسامی را بگید و هم واقعا زحمات خودتان را نپوشانید و حتی مخارج و ملاقاتهایی که کمپین انجام دادند تا همه نفراتی که نمیخواستند با مجاهدین باشند و در عراق سرگردان بودند را یکجا به خارج آوردید لطفا همه را از این همه لطف کمپین آگاه کنید .

۵ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱۲:۲۰
http://resources.blogblog.com/img/blank.gifhttp://resources.blogblog.com/img/blank.gif

علیرضاحالا که انتقال به پایان رسید خانم اقبال لطف کنند و یک بیلانی از فعالیتهای خود ارائه دهند. چند تا ملاقات با نمایندگان سازمان ملل انجام دادند؟ چند تا تظاهرات در کشورهای مختلف برای پذیرش اینها انجام دادند؟ چقدر مذاکره با کشورهای مختلف منجمله آلبانی انجام دادند؟

۷ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۰:۱۹

http://resources.blogblog.com/img/blank.gifپاسخ:

سمندر ۷ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۹:۵۲

اقای علیرضا من از طرف خودم جواب میدهم یعنی سوالی که از خانم اقبال کرده اید میخواهم خیالتان را تخت تخت راحت راحت کنم.اولا تلاش گسترده خانم اقبال بعنوان کسی که بطور مستمر با اطلاع رسانی جهانی از طریق دنیای مجازی قابل ستایش است همچنین دورا دور میدانم که در همین راستا ملاقات های بیشماری با ارگان های حقوق بشری صورت گرفته است
اما مهمتر از همه و مهمتر از همه و باز هم مهمتر از همه این فعالیت ها را من خلاصه برمیشمارم
=
اگر بخواهیم مهمترین اثر تلاش خانم اقبال را در یک جمله خلاصه کنیم این است زدن پوزه بند به دهانهائی که میگفتند بیا بیا و کوهها بجنبند اشرف نمی جنبد این مهمترین تلاش بین اللملی خانم اقبال بود که اثرش را هم در مردم داشت و هم در باند رهبر عقیدتی که با این شعار میخواستند بیگناهان را در اشرف و لیبرتی به کشتن بدهند یعنی اصل کلام پوزه بند به دهانهائ انها زد تا هی نگویند بیا بیا بچه ها را در اشرف بکش و قتل عام کن
=
دوما باز هم اگر بخواهیم خلاصه کنیم اگر این فشارها که از طرف خانم اقبال و منتقدین به این جماعت بیا بیا نبود مطمئن باشید رهبر عقبدتی مفقود الثر تا نفر اخر را هم به کشتن میداد این دقیق است و صد در صد درست
=
و باز خلاصه میکنم انهائی که امروز سوال میکنند خانم اقبال شما چه کردید و چند ملاقات داشتید و ووو همانهائی هستند که پوزه بند به دهانشان زده شده است تا فردای روزگار شکر زیادی نخورند یعنی گ ....زیادی نخورند
باز هم درود به همه انهائی که با فشار به این باند فریبکار انها را مجبور کردند تن به خروج از عراق بدهند

۷ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۹:۵۲

علی  ۷ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱۴:۴۳

سمندر عزیز
خانم اقبال سخنگوی کمپین هستند اگر سمتشان عوض شده والان شما سخنگو شدید اعلام کنند چون خانم اقبال را همه میشناسند بگذارید روال بحث و رفع ابهام بدون فحش انجام گیرد من شخصا خانم اقبال را تقدیر میکنم حالا که به سوال کردن رسید آنهم سوال حق داریم خوب بابا سمندر ما دنبال عزیزمان هستیم همینجوری هر چه پیگیری میکنم سر در نمیارم خوب خانم اقبال که هم اینکار را کرده و هم از کم و کیف کار خبر دارد در این رابطه اطلاع رسانی کنه چون این عزیز من در همین سری که در هتلها و در بغداد بودند ظاهرا لطفا این لیست آخر را هم بگذارید خانم اقبال بدهد . میدانم اگر آقای وفا خبر داشت حتما جواب میدادند ولی خانم اقبال با بیانیه ای که داده و خبر اتمام را داده مطمئن هستم خبر دارد . خانم اقبال منتظریم لطفا اسامی را اعلام کنید تا همه از نگرانی در بیان .

علیرضا

سمندر خان حالا که وکیل عاطفه خانم شدی لطف کن یک بیلانی از این ملاقاتهای بیشمار با تاریخ و عکس و پروتکل ارائه بده. وگرنه به قول خودت شکر زیادی است.

۸ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۰:۲۶

سمندر

اقای علیرضا خودتی عزیزم نازنین اقا همه چیز به موقع اش ارام باش عزیزم به وقتش همه چیز روشن میشود گفتم به وقتش نگران نباش عجله هم نکن وقتش خواهد رسید اما اگر عجله داشتی و میخواستی زودتر به نتیجه برسی راهنمائی ات میکنم
خوب عزیز دل برادر باند رهبر عقیدتی تمام مدارک مربوط به ملاقات های خانم اقبال و تلاش های گسترده ایشان را دارند میگویم تمامشان را دقیق است کاملا دقیق انها همه فعالیت های منتقدین را رصد میکنند بخصوص تلاش های خانم اقبال را در نتیجه چون تو خیلی عجله دارید بهتر است بروی نزد باند رهبر عقیدتی از انها بخواهی ولی اگر نفر بیرونی باشی و یا هوادار خیالت راحت باشد تف هم در دستت نمی گذارند الان بنظرم خانم اقبال هم کارشان درست است نباید تف هم به دست ایادی این باند گذاشت باید به موقع اش اینکار را کرد تو هم خیالت اسوده باشد و زیاد نگران نباش دنیا اینطوری نبوده اینطوری هم نمی مونه عزیزم رهبر عقیدتی و زنش یک روزی توی عراق زیر سایه برو و بیائی داشت اما راستی الان کجاست ؟ بیا بریم سر اصل مطلب راستی برادر رهبر عقیدتی فرمانده کل قوا فرمانده ارتش ازادیبخش نایب امام زمان و رئیس شورای ملی مقاومت راستی کجاست ؟این مهمتره علیرضا یک جنبش یکطرف و رهبرش یک طرف پیشنهاد میکنم که بگردی رهبر عقیدتی رو پیدا کنی بعد همه چیز خود بخود حل میشه
یادت نره حتما پیگیری کنی که ما هم خیلی منتظر هستیم

۸ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۹:۵۴

مجید : همیشه سخنگوی کمپین خانم اقبال لیست قبل و بعد داشت و مستمر بروز میکرد و خانواده ها را از نگرانی در میاورد اینبار هم فقط همین انتظارهست که خانم اقبال مثل همیشه یک لیست زحمت و یک لیست خروج بده تنها فکر بدی که میتوانم در حق خانم اقبال بکنم اینکه ممکن است هیچی ندارد و همین جور کشکی حرفی زده است والا مطابق برنامه ثابتش وظیفه اش خارج کردن خانواده ها از نگرانی بود چطور اینجا این مسئولیت را فراموش کرده است بقیه هم چیزی اضافه تر از این از خانم اقبال نمیخواهند لطفا لیست را بیرونی کنید تا خانواده ها بتوانند سری آخری را که در عراق سرگردان بودن را نیز ببینند همین و بس آیا این انتظارزیادی است از خانم اقبال والله نه و برایش هم کاری نداره لیست و کار کردهایش تو دستش است چون سخنگو و بنیان گذار کمپین هست همه خانواده ها به ایشان نامه داده و مراجعه میکنند من از روی همین نظرات و نظراتی که در وبلاگ کمپین دیدم میگویم ولی ایشان در این رابطه سکوت میکنند درست نیست خانم اقبال .

۸ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱۳:۳۲

جواد

وای بر سازمانی که کارش به اینجا کشیده. وای بر شما و وای بر ما و وای بر مردم ما، با شما هستم علیرضا و مجید با شما هستم هواداران دیگر نه چندان صادق و بعضا خونخوار مجاهدین . با تو هستم رئیس جمهور ابدی خانم مریم رجوی.
آهای علیرصا و مجید و مریم رجوی و اعوان و انصارها آیا انتظار زیادی از تنها آلترناتیو دمکراتیک است که خواستار اعلان استراتژی جدید و نقد و جمع بندی گذشته شویم، لطفا قبل از اینهمه خیلی ساده زبان به کام بگیرید و بقول معروف خفه شوید.

۸ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱۳:۵۳

GHAHREMAN

تا جایی که من میدونم اگر اسامی را خانم اقبال منتشر میکرد برای رفع نگرانی از خانواده ها بود چون جماعت رجوی امکان تماس افراد با خانواده را بسته بودند و در نتیجه خانواده ها نمیدانستند که فرزندشان منتقل شده یا نه؟ در رابطه با جداشده ها این مشکل وجود ندارد و جداشده ها خودشان که بیرون می آیند به خانواده هایشان اطلاع میدهند و دیگر مشکل عدم اطلاع وجود ندارد. بعد هم من در اطلاعیه های انتقال کمپین دیده ام که نوشته شده قبل از انتشار نامها در سایت های دیگر آنها هیچ اسمی را منتشر نمیکنند. آیا جای دیگری این نامها منتشر شده؟

۸ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱۴:۵۴

jahandid

با درود، از خواندن اين كش و قوسها فقط اين را ميبينم كه بعد از رهايى يك عده كه جانشان زير ضرب و اتش دشمن بوده و توان هيچگونه دفاع از خود را نداشته اند، يك عده ديگر بر سر ان كه چكسى چكار كرده و چگونه كمك كرده است دچار مشكل شده اند! به واقع نميشود تشخيص داد كه اين عده از رژيم اخوندى هستند يا كه از طرفداران ان كسانى كه از رهايى اين اسيران شاد شده اند؟! يك كارى در اين مدت ١٠-١٢ سال صورت گرفته است. در اخر ان منجر به اين گرديده كه يه چند هزار نفر در نهايت بعد از تحمل رنج هاى طاقت فرسا از ان جهنمى كه اخوند در ان جولان ميداد و مانند گرازى وحشى و خونخوار ادمها را به گلوله ميبست و كت بسته با شليك گلوله در مغز انها، انها را به قتل ميرساند، بيرون امده اند و در جايى كه ديگر دست اخوند جنايتكار به انها نميرسد أمان يافته اند. ايا اين چيزى نيست كه بايد هر ازاديخواه را سرشار از شادى بكند؟ ايا اين چيزى نيست كه بيشترين ارزش انسانى را براى اين جانبدربردگان را دارا ميباشد؟ خودمان را براى لحظه اى بگذاريم در جاى انها. چه احساسى پيدا ميكنيم؟ ايا اين چيزى نيست كه همه ما جداى از بازى هاى سياسى و"استراتژى" و "جنگ تمام عيار" و هزاران عنوان ديگر كه در اين مدت ١٠-١٢ سال به اين اوضاع داده شده است، خواهانش بوديم؟ اگر اين است كه منطقن هم بايد باشد، پس چرا با طرح اين بازى هاى اخوند شاد كن (تازه اگر فرض را بر اين نگيريم كه خود لومپن هاى سايبرى اخوندى دستى در ان ندارند!)، باز فضايى الوده به كينه و كينه كشى ايجاد ميشود؟! اخوندها رو تف و لعنت ميكنيم كه چرا براى جان ادمها ذره اى ارزش قائل نيستند و بدرستى هم براى انها ارزوى سرنگونى داريم. از اين سوى هم بايد شاهد اين باشيم كه باز جان ادمها بى ارزش و قابل معامله بشود چون كه "استراتژى" اين را حكم ميكند!انچه كه جلوى ديد ما قرار دارد و مسلم و محرز است اين است كه بزرگترين برنده بهم ريختگى اوضاع فعلى در ايران و كشورهاى اطراف و تمام خاورميانه اخوندهاى جنايتكار ميباشند. سياست و استراتژى امريكا بمانند نيرويى كه تمام زيربناهاى اين كشورها را نابود كرد و بعد انها را براى كركس ها و كفتارهاى عمامه بسر ول كرد و رفت، ميباشد. و حالا هم اين اخوند جنايتكار است كه جشن خون در اين كشورها گرفته روزانه بيشتر و بيشتر كشتار ميكند. و در ايران خودمان هم كه داريم ميبينيم كه اوضاع از هر نظرى در حال فروپاشى و نابودى ست. در اين اوضاع رو به نابودى هست و نيست تمام ميهن، عده اى در سايت "دريچه" بر سر اينكه چكسى و چه ليستى و ... مشغول جنگ و دعوا ميباشند!!! اخوند داره ميزند و ميبرد و تمام ميهن و مردم ما در معرض نابودى هستند، شما ميخواهيد در برابر اين اوضاع چكار بكنيد؟! بيايد اين بحث را بكنيد كه بواقع چكار بايد كرد؟ اين چند هزار هم كه از دست اخوندها بواقع نجات پيدا كردند را ميخواهيد وارد اين معادلات بكنيد و در برابر اخوند بكار بگيريد. خوب چكار بايد كرد؟ راه كارهاى موجود كدامند؟ جرقه هايى از جنبش هاى دانشجويى و كارگرى جسته و گريخته رو به شكلگيرى هستند. از درون خود حكومت اخوندى زمزمه هايى مبنى بر اينكه كل دستگاه به نقطه فروپاشى خودش رسيده، بلند شده است. همه شواهد حاكى از انند كه زمان كاملن بر عليه اخوند در حال پيشروى ست و به نقطه سرنگونى اخوند هر چه بيشتر نزديك تر ميشويم، حال بايد ديد كه چكار بايد كرد كه اينكار با حداقل كشتار و خون ريزى به سر منزل مقصود برسد. من خود نميدانم كه چكار ميشود كرد ولى اين را ميتوانم بگويم كه اينكارى كه در اينجا داريد ميكنيد را ميشود نكرد! اگر امكانى و نيرويى در اختيار هست را براى اين روزهاى مهم كه به سرنگونى اخوند نزديك ميشويم، بكار بگيريم و انرا نيز اعلام كنيد تا ديگرانى هم كه ارزوى برقرارى ازادى را دارند، بدانند كه چكار ميتوانند بكنند.

۸ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۲۳:۴۹ 

علیرضا

سمندر خان این مثلا جواب بود؟ تو اگر وکیل عاطفه اقبال نیستی چرا جواب میدی؟ اگر وکیل هستی چرا جواب بی سر و ته میدی؟ سوال من در مورد این ملاقاتهای بیشمار و نام این ملاقات شوندگان و پروتکل این ملاقاتها بود. چرا بی سر و ته مینویسی

۹ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۰:۳۵

GHAHREMAN

علیرضا جان، من که به سئوالت جواب دادم. مصلحتت نبود که به اون جواب بدی ؟ یا واقعا خودتو به کوچه علی چپ زدی؟ یا اینکه سئوالاتت از موضع مشخصی مطرح میشه و دنبال جواب حسابی اصلا نیستی!

۹ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱:۱۱

سمندر

اقا علیرضای عزیز من کی گفتم نماینده خانم اقبال هستم من از طرف خودم جواب دادم در ضمن من یک راهنمائی به تو کردم عزیزم تو خوب متن را نخوندی عزیز گفتم به موقع اش همه چیز روشن میشود و اگر عجله داری برو از فرقه مستقیم بپرس .علیرضا نظرت راجب ناپدید شدن رهبر عقیدتی چیه رهبر سازمان مجاهدین رئیس شورای ملی مقاومت فرمانده ارتش ازادیبخش نایب امام زمان معلم کبیر فرمانده ارتش داخله فرمانده کل قوا همه اینها مربوط به رهبر عقیدتی است راستی مگر جنبش و مقاومت بدون رهبر میشود من مسئله دار شده ام علیرضا صادقانه بگو ایا رهبر دار فانی را وداع کرده و رفته پی کارش یا که هنوز هست بر مسند قدرت اگر رفته جانشینش کیست اگر نرفته کی می اید بنظرم این مهمتر از پیگیری تو باشد نازنین لطفا جواب این موضوعات را بده اقا علیرضا

۹ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۹:۴۹
http://resources.blogblog.com/img/blank.gif

رفیق سائل

به قول سمندر "درود به همه انهائی که با فشار به این باند فریبکار انها را مجبور کردند تن به خروج از عراق بدهند"! اما من فکر می کنم هنوز رفقای ما اسیر باند رذل رحوی هستند اگرچه امری که نهایتش از سال 2003 مشخص بود؛ یا از بین رفتن برگ برگ حافظه ارزشمند تاریخی سرزمینمون و یا خروج به جایی امنتر و ترجیحاً مکانی آزادتر و نه یه پادگان تازه در آلبانی، بلاخره برخلاف خواست رجوی تاحدودی اتفاق افتاد!اما رجوی باهاس براستی جواب بده چرا خروج بروبچه ها، "فدیه" های رجوی باشرف چارده سالی با "بیا بیا"، "عاشورا"، "حفظ اموال"، "حمایت چند ملیونی"، "خروج دسته جمعی"، "موسسان" بازی، "چراغ خاموش" بازی و تعهد گرفتن و ... طول کشید و به قیمت جون 130-140 نفری کشته و تعدادی متوفا و ... تموم شد؟!راستی از اون برگهای زنده حافظه تاریخی سرزمینمون که بیهوده بر زمین زمستون ولایت فقیه و رهبر عقیدتی پرپر شدند و چراییش هم اگه بشه گذشت که نمی شه گذشت! گذشته، بر سر اون هفت نفری که گفته می شد گروگان گرفته شدن، چی اومد؟!

راستی کی جواب همه ظلم و ستم نالازم و نابجایی که بخاطر اعمال دارودسته ... رجوی و ولی فقیه غالب بر این جانهای شیفته آزادی و برابری رفته، رو باید بده؟ راستی حالا دوباره میخواهیم دست روی دست بذاریم و اجازه بدیم "هزار اشرف" اون زن وشوهر باشرف در آلبانی و ... محکم بشه و پا بگیره و بقیه این بروبچه ها توی این پادگانهای جدید هر روز بلاهایی مثل حوض و غسل و جاری و انقلابوندن و تف بارون و فحش بارون و ... توسط عمال ... رجوی سرشون بیاد؟

دوستان، رفقای شفیق پیش از اونکه یه بار دیگه هم بعد از ده سال یادمدون بیفته کمپین و اینجور چیزها لازمه، از همین امروز باید که واسه نجات رفقامون کاری بکنیم. لطفاً تا دوباره به قیمت جون صد/چندصد نفری دیر نشده، کاری کنیم!
آی نفرین بر دجال و دجالیت در همه اشکالشمخلص همه جانهای شیفته آزادی و برابری، بر و بچه های هزار اشرف یادتون نره!

۸ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۵:۳۶
http://resources.blogblog.com/img/blank.gifhttp://resources.blogblog.com/img/blank.gif

صدیقه. م

خانم اقبال. کار شما کاری بود کارستان. مجاهدین می خواستند به هر قیمت در عراق بمانند همانطور که شما نوشته اند. من در نشست ها بودم و می دانم چه گفتند و ما چه شنیدیم. در مورد شما نیز تا میتوانستند دروغ گفتند و شما را اطلاعاتی وصل کردند و گفتند که چون رژیم میخواهد انتقال صورت گیرد شما خط رژیم را با کمپین پیش می برید. در حالیکه امروز میگویند رژیم خواستار انتقال نبود. دروغ میگویند. همه حرفهایشان طبق معمول دروغ است. به شما به آقای یغمایی به آقایان کریم قصیم و رضا روحانی تمهت های دروغ زدند. ولی خودشان و ما که در نشست ها بودیم خوب می دانستیم که دروغ میگویند. عاقبت هم مجبور شدند به قول شما به انتقال تن دهند وگرنه اگر دست خودشان بود تا ابد هم اینکار را نمیکردند.

۹ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱:۵۵

جواد

حرفهای صدیقه خانم صد در صد درست است.احسنت.
فقط این را بگویم که برای رژیم چه ماندن در عراق به دلیل اشتباهات استراتژیک مجاهدین چه آلبانی برد بود.
ولی رژیم ترحیح میداد که مجاهدین در عراق بمانند و بتواند آنها را له کند
در عین حال مجاهدین هم همسو با رژیم همین را میخواستند. الان هم مجبور به ترک عراق شدند والا هنوز لیبرتی ملی بسوی تهران بود

۹ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۳:۲۰

سروناز

درود بر شماهایی که با صبوری این کار سنگین را پیش بردید و به ناسزاها بی اعتنا ماندید. این انتقال کار شما بوده و هست. حالا هر چه میخواهند جشن پیروزی بگیرند و جیغ و داد کنند. همه میدانند که چه کسی از ابتدا گفت، انتقال، چه کسی گفت، خروج ممنوع! درودتان باد

۱۸ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱۳:۵۱

کوروش پاکزاد

بعنوان پناهنده سیاسی مجاهدین ساکن آلبانی در آینده امکان سفر و یا انتقال به کشور های پیشرفته اروپایی خواهند داشت , اما من یقین دارم که این افراد دوران بازنشستگی خود را در آلبانی عقب افتاده طی خواهند کرد. چرا که ذهن کنترل شده این افراد نباید باز شود. رهبریت حاضره با دینار سعودی ها هر عمله بلوک شرقي را به فلان کنفرانس بکشانه و سیاهی لشکر جور کنه اما غیر ممکنه که اشرفی ها را به اروپای مدرن انتقال بده. کسی هست که شرط ببنده ؟ کوروش پاکزاد
۲۰ مهر ۱۳۹۵ ه‍.ش.، ساعت ۱۴:۱۸

۲۰ نظر:

  1. انتقال پایان یافت! زنده باد انتقال! درود بر شما

    پاسخحذف
  2. درودتان باد بانو!

    پاسخحذف
  3. ما خانواده ها شاهد عدم رضایت مجاهدین برای انتقال بوده ایم. به خود ما آنقدر تهمت زدند سر یک سئوال در مورد فرزندمان. و اینکه ما برای پرسیدن حال پسرمان حتما رژیمی شده ایم. از شما ممنونم که نام پسر ما را در لیست اعلام کردید. مجاهدین به ما هیچ اطلاعی ندادند و نمیدهند. میرزا

    پاسخحذف
  4. خانم اقبال لطفا سایت کمپین را با اخبار خانواده ها و دیدار فرزندانشان بروز کنید. هنوز همانطور که خودتان گفتید بسیاری از خانواده ها موفق به دیدار بچه هایشان نشده اند. لطفا آنها را تنها نگذارید. صدیقه. م

    پاسخحذف
  5. خانم اقبال سلام خسته نباشيد
    با تشكر وقدرداني از شما من يك برادر وسه خواهرم از اعضاي خيلي با سابقه مجاهدين هستند راستش خانواده ما طي اين مدت همواره سايت شما را مي خواندن و ما تنها مببع قابل اعتماد را همين سايت مي دونيم دورد بر شما درود برشما شيرزن

    پاسخحذف
  6. انتقال پایان یافت ولی هنوز من اسم خواهر زاده ام را در لیست ها پیدا نکرده ام! یعنی چه بلایی به سر او آمده است؟ چرا اسم او نیست؟ به کدام مرجع باید مراجعه کنیم تا خبری از عزیزانمان بگیریم؟ چرا مجاهدین یک شماره تماس اعلام نمیکنند تا به خانواده ها جواب دهند؟ شما در کنار خانواده ها بودید در این چند سال که ما نگران آنها بودیم و هر لحظه اینکه خبر موشک زدن بیاید. خدا پشت و پناهتان باشد. ولی لطفا کمپین را نبندید.

    پاسخحذف
    پاسخ‌ها
    1. صابر عزیز نام خواهرزاده ات را برای ما به آدرس ایمیل کمپین لطفا ارسال کن. پیگیری خواهیم کرد. امکان دارد که با نام مستعار آمده باشد.

      حذف
  7. خانم اقبال بر شما و تمام کسانی که در راه نجات ساکنان لیبرتی تا آخرین لحظه از پای ننشستيد درودو صد درود باد،
    کاملا درست است تمامی شعارها و نوشته های سازمان بر روی حفاظت وموندن در عراق کوک شده بود به یاد دارم زمانی که از یکی از مسئولين سازمان این سئوال رو پرسیدم که چرا در سالهایی کمپ اشرف تحت حفاظت آمریکا بود خارج نشدید ،جواب ایشان این بود که آمریکا نمی گذاشت که آنها از عراق خارج شوند.برای من جای سئوال بود چرا اما هیچ وقت فراموش نخواهم کرد زمانی را که اعلامیه شواري به اصطلاح مقاومت بر علیه آقایان روحانی وقصيم اعلام کرد و ایشان را مزدور و کار جاق کن حمله به کمپ اشرف معرفی می کردند و هیچ مدرکي برای اثبات گفته های خود ارائه نکردند ،کاملا برایم روشن شد که سازمان خواهان ماندن در عراق میباشد حتی به قیمت گذاشتن قاب عکس های تک تک بچه های اشرف وليبرتي روی میزها در مراسم های گوناگون و مظلوم نمای ولی هیچ وقت اعلام نکردند که ما خواهان خروج از عراق هستیم،حرف شما کاملا صيحيح میباشد ،بر خورد سازمان با خانواده ها واقعا خالی از هر انسانیت و شرافت میباشد .
    واقعا خیلی خوشحالم میبینم کسانی هستند در این زمان تمام خطر ها رو به جان ميخرنند تا حقایقی رو برای نسل های آینده روشن کنند ،
    درود بر شما شیر بانوی ایرانی.

    پاسخحذف
  8. صابر
    نام خواهرزاده خود را دراینجا بنویسید تا کسانی که از سازمان جدا شده اند شایدبتوانند خبری ازوی به شما بدهند.

    پاسخحذف
  9. آیا شما وکیل وصی مجاهدین هستین؟ به شما چه آنچه آنان می کنند؟

    پاسخحذف
  10. درود بر شما خانم اقبال عزیز ! شجاعت و شهامت و همت و پیگیری شما ستودنی ست لطفا کمپین نجات از تشکیلات پوشالی را هم راه اندازی کنید تاشاهد رهایی عزیزانمان برای همیشه باشیم با تشکر فراوان فرشته

    پاسخحذف
  11. خانم اقبال
    آیا برنامه یا اقدام عملی برای افراد جدا شده که درعراق یا ترکیه و ..هستند دارید ؟ چطور میشود به انها کمک کرد ؟؟؟

    پاسخحذف
  12. تلاشتان را پاس میدارم خانم اقبال که بعد از پانزده سال دیدن دخترم را میسر کردید. فراموش نمیکنم.

    پاسخحذف
  13. هزاران درود بر مواضع درست شما و آنچه در این راه صبورانه تحمل کردید. تاریخ از شما یاد خواهد کرد.

    پاسخحذف
  14. سلام ، پدر من مسعود طوسی بخش تا اخرین نفراتی که از لیبرتی خارج شدند اسمش تو لیست نبود و ما منتظر بودیم تا اسامی دویست و هشتاد نفری که در اخرین انتقال به البانی منتقل شدند اعلام بشه که نشد ( در صورتیکه طبق امار حدود ششصد نفر تو لیبرتی باقی مونده بودند و سازمان اعلام کرد با انتقال دویست و هشتاد نفر انتقال پایان یافته ) و ما همچنان از سرنوشتش بی خبریم لطفا اگر اطلاعی دارید به ما خبر بدید؛ ممنون از لطفتون .

    پاسخحذف
  15. ای بابا اینها که همیشه پیروزند!! دیگه خنده دار شدن با این حرفاشون! ما یه شکست از اینا ندیدیم! آخه کسی که می جنگه بالاخره یکبار هم شکست میخورده و باید به این شکست اعتراف کنه و بگه علتش چی بوده. بچه که نیستین! با بچه هم طرف نیستین! خانم اقبال دست مریزاد خواهرم

    پاسخحذف
  16. آقای قوامی اگر پاسخ مرا گرفتید به من اطلاع دهید. چون ایمیل های مکرری که از شما دریافت کرده ام نشانده این است که شما پاسخ مرا دریافت نکرده اید.

    پاسخحذف
  17. درودتان باد! به حرفهای هرزه نویسان توجه نکنید و به کار انسانی خودتان ادامه دهید. آنها که در گوششان پنبه کرده اند هیچ چیز را نمیخواهند بشوند. بگذارید همان یک تعداد هوادارانی را که دور و برشان مانده و حتی نمیتوانند به آنها اعتماد کنند را نگه دارند و روضه برایشان بخوانند. شما کار خود را به بهترین نحو انجام دادید. تمام تهمت هایشان به شما و کمپین برای موفقیت شما است. باز هم هزاران بار درود.

    پاسخحذف
  18. درود خانواده ها پشت و پناه شما باد که در حقتان از هیچ ناسزایی دریغ نکردند و شما با صبوری معامله به مثل نکردید. اگر مجاهدین بصورت مسقیم هیچ اطلاعیه ای بر علیه شما و کمپین شما تا بحال نداده اند! از این جهت است که دستشان خالی است و نمیتوانند چیزی بگویند وگرنه تا بحال صد تا اطلاعیه داده بودند. ولی همانطور که بخوبی نوشتید این استراتژی مرحوم شده است. درود بر وجدانتان که خودتان را سپر انتقال این آدمها از عراق کردید. صالح بهروزی

    پاسخحذف